همه چیز در مورد فیلم ها

فیلم باز ها

دانلود فیلم های جدید

۵ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

دانلود سریال پاداش سال نو

سریال ایرانی پاداش سال نو با لینک رایگان و مستقیم

با کیفیت HD

ژانر : نامشخص

محصول : ایران

بازیگران : به زودی…

توضیحات : نویسنده سریال «پاداش سال نو» گفت: تمامی ۱۳ قسمت سریال «پاداش سال نو» را به مسوولین سازمان صداوسیما و مرکز گسترش فیلم‌نامه نویسی تحویل دادیم و منتظر اعلام تمایل دوستان برای ساخت این سریال هستیم.

وارسته با اشاره به پیشنهادهایش در سال جدید نیز گفت: پیشنهاد کاری دارم، حتی سال گذشته نگارش سریال «زعفرانی» را به من پیشنهاد دادند، اما به این دلیل که دو سریال در دستم بود دیگر نتوانستم با آن پروژه همکاری کنم.
خلاصه داستان : این سریال پیرامون مهمانی ۶ قومیت به جشنواره نوروزی در پایتخت است که در طی روند جشنواره، تعدادی جوان ناشی و پرمدعا، خطاهای آمیخته با طنزی را انجام می‌دهند و در انتها با کمک مسئولین جشنواره و قومیت‌ها این خطاها برطرف گشته و جشنواره آبرومند برگزار می‌شود.

سریال پاداش سال نو

این سریال به زودی منتشر خواهد شد

  • نسرین حسنی
  • ۰
  • ۰

دانلود سریال Shooter 2016

دانلود رایگان سریال Shooter 2016 با لینک مستقیم

با کیفیت ۴۸۰p / کیفیت ۷۲۰ به زودی اضافه خواهد شد…

همراه با زیرنویس فارسی

Shooter 2016

قسمت دوم فصل اول اضافه شد .

ژانر : اکشن ، درام

اطلاعات بیشتر : imdb-link

کیفیت : ۴۸۰p ، بسیار خوب

این سریال مناسب برای تمامی سنین می باشد .

با لینک مستقیم و پرسرعت ( رایگان )

سال انتشار : ۲۰۱۶

سازندگان : John Hlavin

بازیگران : Ryan Phillippe, Cynthia Addai-Robinson, Angelique Kenney

خلاصه داستان : یک پلیس کهنه کار آمریکایی ، برای جلوگیری از توطئه و ترور رئیس جمهور به کار گرفته می شود…

  • نسرین حسنی
  • ۰
  • ۰

10 نکته گفته‌نشده درباره فیلم «فروشنده»

درباره فروشنده اصغر فرهادی تابه‌حال سخنان زیادی گفته شده و منتقدان زیادی نظر داده‌اند که برخی از آنها نقد منفی و بیشتر نقدهای گاه طویل در ستایش فیلم بوده است. این مقاله سعی دارد از منظری احتمالا گفته‌نشده، ایرادات فیلم را بررسی کند.

١- استراتژی کلی فرهادی در این فیلم سوق‌دادن تماشاگر به‌سوی تم بخشش است؛ همان کاری که احتمالا فیلم‌ساز از زبان رعنا مدعی است عماد انجام نمی‌دهد و در پی انتقام است. سؤال اینجاست انگیزه عماد از انتقام چه می‌توانست باشد؟ مگر قبلا اتفاقی رخ داده بوده که حالا عماد بخواهد از پیرمرد انتقام بگیرد؟ در طول فیلم می‌بینیم اتفاقا عماد خود را کنترل می‌کند و این رعناست که سردرگم است. او هم نمی‌خواهد به کلانتری برود و هم به عماد تشر می‌زند چرا بی‌تفاوت است! هم خواهان اتمام ماجراست و هم پیگیری ماجرا.

٢-موضع‌گیری کارگردان در قبال پیرمرد آشکارا دلسوزی و مظلوم جلوه‌دادن اوست. پیرمرد زنی خوب و دلسوز دارد و بعید است مشکلی با همسرش داشته باشد و اگر مشکلی بود باید در فیلم عنوان می‌شد تا رفتار پیرمرد منطقی‌تر جلوه کند. اما او که با این سن‌وسال و وخامت اوضاع قلبش قاعدتا نباید بیشتر از روابط با همسرش بخواهد، طبق فیلم‌نامه فرهادی وسوسه می‌شود تا به خانه زنی فاحشه برود که آن اشتباه پیش می‌آید. سؤال این است پیرمرد چه مشکلی با همسرش داشته که در این وضعیت که با یک سیلی تا آستانه مرگ می‌رود، طمع جنسی دارد. درصورتی‌که همسرش مسلما جوان‌تر از اوست و قاعدتا نیاز نه‌چندان زیاد پیرمرد را می‌تواند تأمین کند. شاید بتوان این مشکل را در بی‌منطقی فیلم‌نامه جست‌وجو کرد که به اندازه کافی دلیل و انگیزه برای شخصیت‌ها قرار نداده است. مثلا اگر پیرمرد جوان‌تر بود یا همسرش مشکل خاصی داشت یا فوت کرده بود، در آن‌صورت دلیلی برای مراجعه به آن خانه وجود داشت.

٣-تم حفظ آبرو از موارد مورد تأکید فیلم و کارگردان است؛ تا جایی که در دیالوگ انتهای فیلم رعنا به عماد می‌گوید مبادا آبروی پیرمرد را نزد خانواده‌اش ببرد و شوهرش را تهدید می‌کند در آن صورت، دیگر رابطه‌ای بین آنها وجود نخواهد داشت! یعنی احتمالا از عماد جدا خواهد شد؛ چیزی که حداقل به‌صورت نمادین در پایان فیلم هم شاهدیم رعنا خانه را ترک می‌کند. حفظ آبروی دیگران تم مناسبی برای فیلم‌سازی است اما بستگی دارد در چه داستانی به کار رود. در این داستانی که فرهادی می‌گوید، پیرمرد کم مقصر نیست و دلیل قانع‌کننده‌ای برای خیانت به همسرش ندارد که بیننده بخواهد برای او دل بسوزاند و درنتیجه دغدغه این را داشته باشد که آبروی او حفظ شود. مدت حضور پیرمرد هم در فیلم آن‌قدر کم است که نمی‌تواند همذات‌پنداری و حس دلسوزی تماشاگر را برانگیزد، چراکه داستان زندگی‌اش را نمی‌دانیم و در نتیجه دلیلی برای به‌عافیت‌رسیدن او نداریم. منفی‌ترین شخصیت‌های فیلم‌های نوآر در جهان معمولا به‌خاطر بیان داستان زندگی‌شان و درک از سوی تماشاگر تبرئه می‌شوند و بیننده دل‌نگران آنها می‌شود اما چون پیرمرد دیر وارد ماجرا می‌شود بیننده حس ترحمی نسبت به او ندارد مگر اینکه کارگردان بخواهد به‌زور قرص قلب و ازحال‌رفتن او، خطای او را توجیه کند.

٤-فیلم سعی دارد عماد را رو به زوال نشان دهد؛ از زمانی که به بهانه همین مطلب اشاره‌ای به فیلم «گاو» می‌کند و پرسش شاگرد عماد درباره «چگونه گاوشدن» و پاسخ عماد و ادامه داستان تا آن سیلی در انتها. معلمی که حتی در تاکسی متهم به چسباندن پایش به زن غریبه‌ای می‌شود و او را درک می‌کند، حالا به جایی رسیده که در گوش متجاوز به حریم زندگی‌اش یک سیلی می‌زند. آیا این نشانه زوال اوست؟ البته عماد قصد رسواکردن پیرمرد را داشت اما حتی همین کار را هم نمی‌کند. پس گاوشدن (یا زوال انسانی) که معادلش در فیلم قرار بوده عماد باشد، کی و کجا رخ داده؟

٥-اشاره به فیلم گاو در اینجا قیاس مع‌الفارق است. در آن فیلم، گاوشدن به معنای ازخوددرآمدن (الیناسیون) معنا شده است درصورتی‌که گاوشدن در فیلم «فروشنده» به معنای برعکس آن، زوال انسانی تعبیر می‌شود. این تشابه معکوس است و ربطی به تم فیلم ندارد.

٦-به‌نظر می‌رسد استراتژی فیلم و طراحی سکانس‌ها خیلی هوشمندانه رخ نداده، بلکه باعجله بوده است. در «درباره الی» و «جدایی»... سکانس‌ها و تم فیلم بسیار هوشمندانه طراحی شده و به‌ندرت می‌توان اشکالی به آنها وارد کرد اما در فروشنده ایرادهایی واضح به چشم می‌خورد. پایان تلویزیونی و سردستی فیلم که پیرمردی ظاهرا سرحال با یک سیلی تا لب مرگ می‌رود و دلسوزی طبیعی خانواده‌اش که قرار است دل تماشاگر را هم به درد آورد، واقعا چنین کارکردی ندارد. ایده و اجرا بسیار معمولی است که به‌سختی می‌توان باور کرد در حال تماشای فیلمی از اصغر فرهادی هستیم که شهره به ایده‌های ناب و فیلم‌نامه‌نویسی در سطح جهان است. شاید بتوان گفت فرهادی کمی قضیه را دست‌کم گرفته است.

٧- ترک خانه از سوی رعنا که انگیزه کافی و حداقل متقاعد‌کننده‌ای برای بیننده ندارد، ایده خوبی برای پایان فیلم نیست. به‌یاد بیاوریم مثلا سارا و بانوی مهرجویی را که قهرمان زن برای ترک خانه دلیل و انگیزه کافی دارد و بیننده آن را می‌پذیرد.

٨-فیلم عمق کافی ندارد. زیرلایه‌های فیلم در صورتی شکل می‌گرفت که ابعاد داستان بیشتر از این می‌شد. مثلا تجاوز به رعنا به وسیله پزشکی قانونی درحالی‌که خود رعنا آن‌را تکذیب می‌کرد در آخرین لحظات، تأیید می‌شد منتها نه از سوی پیرمرد و بُعد دیگری به داستان می‌داد. این تجاوز می‌توانست به وسیله همسایه‌ای رخ دهد که بالای سر جسم لخت رعنا رسیده و نتوانسته خود را کنترل کند. همان کسی که معتقد بود باید چنین آدم‌هایی را در شهر گرداند و به این وسیله طعنه‌ای به عمق ریاکاری در جامعه زده شود. این می‌توانست پایان مناسب‌تری باشد و ابعاد قضیه را بیشتر و حفره‌های غیرمنطقی فیلم را پر کند.

٩-فیلم می‌توانست در همان اتاق بعد از زدن سیلی یا قبل از آن با تشکر پیرمرد از عماد به‌واسطه اینکه آبرویش را نبرده‌اند، بسیار بهتر تمام شود.

١٠-در چنین فیلم تلخی اساسا طنز جایگاهی ندارد. در چند جای فیلم بیننده به خنده می‌افتد که کارایی بقیه فیلم زیر سؤال می‌رود. مثلا در صحنه خوردن ماکارونی و ریختن آن در سطل آشغال مسلما باید اعصاب شخصیت‌ها خرد باشد، اما صحنه کمیک پیش می‌رود که نقض غرض است.

  • نسرین حسنی
  • ۰
  • ۰

درام ورزشی «چپ دست» تازه‌ترین ساخته آنتوان فوکورا، با بازی جیک جلینهال در نقش شخصیت اصلی،‌ تابستان امسال روی پرده رفت. یک قصه تکراری و باسمه‌ای درباره یک بوکسور معروف و قهرمان که خشونت مهار ناپذیری درونش موج می‌زند و در ادامه حادثه‌ای تراژیک عزیزترین آدم‌های زندگی‌اش را از او می‌گیرد و حالا باید در مسیر رستگاری قدم بگذارد. مضامینی آشنا که شاید قدیمی‌تر از همه در «صحنه سازی»‌ به کارگردانی رابرت وایز به تصویر کشیده شد و بعد از آن در فیلم‌های مانند «کسی آن بالا مرا دوست دارد»، «Fat City»، «گاو خشمگین» و ... هر بار با شکل و شمایلی تازه و گاهی اوقات متفاوت روایت شد.

درام «چپ دست» با بودجه‌ای 30 میلیون دلاری ساخته شد و تنها 52،4 میلیون دلار در گیشه آمریکای شمالی فروخت. کل فروش جهانی آن نیز 104 میلیون دلار برآورد شده است. منتقدان اغلب بازی جلینهال را تحسین کرده و تنها نقطه مثبت فیلم را اجرای موفق او عنوان کردند. به همین بهانه و برای مقایسه‌ای جامع‌تر با فیلم‌های مشابه قبلی، سراغ بهترین و معروف‌ترین درام‌های مشت‌زنی در سینمای جهان رفتیم.

صحنه سازی / The Set-Up

http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/1017936_494.jpg


imdb: امتیاز 7.8 از 10

راتن تومیتوز: 86 درصد

کارگردان: رابرت وایز

نویسنده: آرت کان

بازیگران: رابرت رایان، ادری توتر، جرج توبیاس

تاریخ اکران: 2 آوریل 1949 (آمریکای شمالی )

خلاصه داستان:‌ ماجرای فیلم درباره مشت‌زنی پا به سن گذاشته‌ای به نام بیل «استاکر» تامپسون است که هنوز هم اصرار دارد می‌تواند حریفانش را شکست بدهد. آن هم با وجود این که همسرش جولی التماس می‌کند مشت‌زنی را کنار بگذارد و بازنشسته بشود، اما مدیر برنامه‌های استاکر که از باخت او مطمئن است از قمار باز سرسختی به نام «پسر کوچولو» پول کلانی می‌گیرد، بدون این که به خودش زحمت بدهد استاکر را از این ماجرا باخبر کند. استاکر امیدوار است و سخت تلاش می‌کند تا بتواند «تایگر نلسون‌» را شکست بدهد در حالی که روحش هم خبر ندارد اگر این اتفاق بیفتد چه پیامدی در انتظارش خواهد بود.

واکنش منتقدان: رابرت وایز کارگردان آمریکایی با ساخت این فیلم غوغایی به راه انداخت. او در این فیلم به بهترین نحو ممکن از دو فاکتور زبان و نوع بیان بیشترین بهره را برد و بسیاری از فیلمسازان هم دوره یا بعد از خود مثل استنلی کوبریک و کوئنتین تارانتینو را تحت  تأثیر قرار داد. جفرسون هانتر در مقاله‌ای در سال 2008 درباره فیلم نوشت: در سراسر فیلم «صحنه سازی» می‌توانیم قدیمی‌ترین نوع ابتذال در سینما را مشاهده کنیم که قصه‌اش را در قالب تصاویری بی‌نظیر و منحصر به فرد روایت می‌کند. فیلم توانست جایزه فیپرشی جشنواره فیلم‌ کن 1949 را برای وایز به ارمغان آورد و علاوه بر کسب نامزدی جایزه بزرگ این جشنواره جایزه بهترین فیلمبرداری را برای میلتون آر.کرانسر به همراه داشت.


کسی آن بالا مرا دوست دارد / Somebody Up There Likes Me

http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/1017948_652.jpg

imdb: امتیاز 7.5 از 10

راتن تومیتوز: 82 درصد

کارگردان: رابرت وایز

نویسنده: آرنست لمان

بازیگران: پل نیومن، پیر آنجلی، اورت اسلون

تاریخ اکران: 12 دسامبر 1956 (آمریکای شمالی)

خلاصه داستان: راکی گرازیانو تازه دارد سری در میان مجرمان و جنایتکاران در می‌آورد که بالاخره دستگیر و روانه زندان می‌شود. در آنجا او همیشه از قوانین تخطی می‌کند و دائم به دردسر می‌افتد وقتی بعد از سال‌ها گذراندن دوران محکومیتش از زندان آزاد می‌شود، تصمیم می‌گیرد زندگی جدیدی را شروع کند هر چند، خیلی زود جذب ارتش می‌شود اما نمی‌توانند نگهش دارند و در نتیجه از خدمت فراری می‌شود. راکی در نهایت متوجه می‌شود مشت‌زنی بهترین راه یک شبه پولدار شدن است و خیلی زود به عنوان یک استعداد جدید در این رشته کشف می‌شود.

واکنش منقدان: فیلم در سال 1957 در سه رشته نامزد از جمله بهترین تدوین جایزه آکادمی شد که از این میان جایزه اسکار بهترین فیلمبرداری سیاه و سفید (برای جوزف و تنبرگ،) و اسکار بهترین کارگردانی هنری-طراحی صحنه را برای سازندگانش به همراه داشت. جف اندرو منتقد مجله «تایم اوت» در این باره نوشت: یک فیلم زندگینامه‌ای ناامید کننده درباره راکی گرازیانو. در حالی که بوسلی گرودر منتقد «نیویورک تایمز» در نقد خود بر این فیلم می‌گوید: کارگردانی رابرت وایز سریع، تهاجمی و درخشان است و تدوین فیلم سرعت و انعطافی عظیم به آن بخشیده است.


فت سیتی / Fat City

http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/1017949_547.jpg


imdb: امتیاز 7.5 از 10

راتن تومیتوز: 100 درصد

کارگردان: جان هوستون

نویسنده: لئونارد گاردنر

بازیگران: استیسی کیج، جف بریجز، سوزان تایرل

تاریخ اکران: 26 ژوییه 1972 (آمریکای شمالی)

خلاصه داستان: فیلم روایتگر قصه دو مشت‌زن و مشکلات‌شان است. یکی از آنها در شرف کناره‌گیری از این رشته ورزشی است و دیگری تازه روزهای اوجش را آغاز کرده است.

واکنش منتقدان:‌ فیلم نامزدی جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن را برای تایرل به همراه داشت. فیلم با تحسین شدید منتقدان روبه‌رو شد و به فروش نسبتاً خوبی در گیشه دست پیدا کرد وینسنت کنیای منتقد سینمایی «نیویورک تایمز» ضمن ستایش فیلم، از کارگردانی هوستون بسیار خوشش آمد. او در این باره نوشت: اساس فیلم ترسناک و ناخوشایند است اما فیلم به قدری لبریز از زندگی است که آن طور که باید و شاید هولناک به نظر نمی‌رسد. راجر ایبرت فقید هم به فیلم 4 ستاره کامل داد و آن را یکی از بهترین فیلم‌های هوستون توصیف کرد او اجرای بازیگران فیلم را هم بسیار تحسین کرده است. اما لئونارد گاردنر در مصاحبه 1969 خود با مجله «تایم» درباره عنوان فیلم که برگفته از عنوان رمان خودش است توضیح می‌دهد: خیلی‌ها درباره عنوان کتابم از من سوال کرده‌اند. این عنوان بخشی از یک اصطلاح عامیانه در میان کاکاسیاه‌ها (نیکروها) است. وقتی کسی می‌گوید دلش می‌خواهد به فت سیتی (که برگردان تحت اللفظی آن «شهر چاق» است) برود به این معناست که دلش می‌خواهد زندگی خوبی داشته باشد. این عنوان ایهام دارد، چون فت سیتی یک هدف جون آمیز است که هیچ کس هیچ وقت به‌ آن نخواهد رسید.


سری فیلم‌های «راکی» / 1 Rocky (راکی 1)

http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/1017951_246.jpg


imdb: امتیاز 8.1 از 10

راتن تومیتوز: 92 درصد

کارگردان: جان جی. اویلدسن

نویسنده: سیلور استالونه

بازیگران: سیلور استالونه، تالیا شاپر،‌ برت یانگ

تاریخ اکران: 3 دسامبر 1976 (آمریکای شمالی)

خلاصه داستان: راکی بولبوا یک مشت‌زن سخت کوش است که آروزهای بزرگ دارد، اما برای چندرغاز مجبور است شرخری کند. وقتی آپولو کرید قهرمان سنگین وزن به فیلادلفیا می‌رود، مدیران او می‌خواهند یک مسابقه نمایشی بین کردی و یک مشت‌زن سخت کوش برگزار بشود و با دغلکاری این مبارزه را به عنوان فرصتی برای مشت‌زن‌های ناشناس معرفی می‌کنند. قرار است کرید خیلی راحت و بی‌دردسر برنده این مسابقه شود. اما راکی تنها این مسابقه را تنها شانس زندگی‌اش می‌بیند.

واکنش منتقدان: سری اول و پنجم راکی توسط اویلدسن کارگردانی شد. فیلم اصلی «راکی» در زمان اکران با واکنش‌های متفاوت روبه‌رو شد. راجر ایبرت که از فیلم حسابی خوشش آمده بود امتیاز کامل به فیلم اعطا کرد و گفت: استالونه او را به یاد جوانی‌های مارلون براندو انداخته است. مجله«گیشه» ادعا کرد مخاطبان سیلور استالونه را ستاره جدید سینما می‌دانند. با این حال، فیلم از ترکش انتقادهای تند و بی رحمانه در امان نماند. وینسنت کنبای در «نیویورک تایمز» هم از بازی استالونه انتقاد کرد و هم کارگردانی اویلدسن را زیر سوال برد. با این همه بعد از گذشت چهار دهه از زمان اکرانش «راکی» هنوز هم به عنوان یک فیلم کلاسیک اعتبار دارد. «راتن تومیتوز» درباره فیلم نوشته: این قصه یک مشت‌زن بدشانس است که تماماً قابل حدس است اما فیلمنامه سلیور استالونه و اجرای درخشانش در نقش کاراکتر اصلی باعث نادیده گرفتن نقاط ضعف فیلم می‌شود.


گاو خشمگین / Raging Bull

http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/1017953_365.jpg

imdb: امتیاز 8.3 از 10

راتن تومیتوز:80 درصد

کارگردان: مارتین اسکورسیزی

نویسندگان: پل شریدر، ماردیک مارتین

بازیگران: رابرت دنیرو، کتی موریارتی، جو پشی

تاریخ اکران:‌ 19 دسامبر 1980 (امریکای شمالی)

خلاصه داستان: ماجرای زندگی یک مشت‌زن به لحاظ احساسی خودویرانگر، در حالی که خشونت و تندی‌اش در رینگ مشت‌زنی از او یک قهرمان می‌سازد اما در زندگی شخصی‌اش و خارج از رینگ جز ویرانی حاصل دیگری برایش ندارد با وجود این که جیک لاموتا عشق خانواده‌اش را طلب می‌کند اما ظاهراً چیزی مانع می‌شود.

واکنش منتقدان: اسکورسیزی در ابتدا علاقه‌ای با ساخت این پروژه نداشت، اما بالاخره با قصه لاموتا ارتباط برقرار کرد و آن را جلوی دوربین برد. شریدر سناریوی اولیه مارتین را بازنویسی کرد و بعد اسکورسیزی و دنیرو پیشنهاد‌های خودشان را به فیلمنامه اضافه کردند. فیلم در زمان اکرانش با واکنش های متفاوتی از سوی منتقدان روبه‌رو شد و به خاطر محتوای خشونت آمیزش مورد حمله قرار گرفت. اما رفته رفته اعتباری ستودنی از سوی منتقدان برای فیلم رقم خورد و امروز «گاو خشمگین» اسکورسیزی در میان بهترین فیلم‌های سینمای آمریکا رتبه بندی می‌شود. راجر ایبرت در «شیگاگو سان – تایمز» به فیلم چهار ستاره کامل داد و منتقدان شیگاگو تربیون، نیویورک تامیز، ورایتی، انترتیمنت ویکلی، توتال فیلم، مپایر و لزلی هالیول مورخ فیلم بریتانیایی و مجله سایت‌اند. ساوند فیلم را حسابی تحسین کردند. فیلم جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد و بهترین تدوین را به دست آورد.


مرد سیندرلایی / Cinderella Man

http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/1017954_477.jpg

imdb: امتیاز 8 از 10

راتن تومیتوز: 80 درصد

کارگردان: ران هوارد

نویسندگان: کلیف هالینگزورث، اکیوا گلدزمن

بازیگران: راسل کرو، رنه زلوگر، کریک ببرکو

تاریخ اکران: 3 ژوئن 2005 (آمریکای شمالی)

خلاصه داستان: ماجرای جیمز بردداک، مشت‌زن ظاهراً دلسردی که دوباره به روزهای اوجش برمی‌گردد و به قهرمان می‌رسد و به الگویی در سال‌های دهه 1930 بدل می‌شود.

واکنش منتقدان: نقدهای مثبتی توسط 207 منتقد سینما در «راتن تومیتوز» درباره فیلم نوشته شد. امتیاز متاکریتیک فیلم نیز براساس 40 نقد نوشته شده، 69 درصد برآورده شده و امتیاز A مثبت را در «سینما اسکور» به دست آورده است. با وجود استقبال منتقدان، فروش فیلم در گیشه آمریکا ناامید کننده بود و به ویژه در چند هفته اول اکرانش با استقبال سرد سینماروها روبه‌رو شد. «مرد سیندرلایی» که با بودجه‌ای 80 میلیون دلاری جلوی دوربین رفته بود، تنها 61،6 میلیون دلار در گیشه آمریکای شمالی فروخت. دیوید انسن منتقد سینمایی«نیوزویک» درباره فیلم نوشت: فیلم هوارد به طرزی ماهرانه رضایت اولیه و هیجان انگیزی را که از یک قصه مشت‌زنی انتظار می‌رود به مخاطب منتقل می‌کند. مارک سالیزبری منقد «تایم اوت» نیز از فیلم به عنوان بهترین اثر سینمایی هوارد بعد از «آپولو 13»‌یاد کرد و نوشت: صحنه‌های مبارزه از اصالتی تحسین برانگیز برخوردارند.


چپ دست / Southpaw

http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/1017955_937.jpg

imdb: امتیاز 7.6 از 10

راتن تومیتوز: 59 درصد

کارگردان: انتوان فوکوا

نویسندگان: کورت ساتر

بازیگران: جیک جلینهال، ریچل مک آدامز

تاریخ اکران: 24 ژوییه 2015 (آمریکای شمالی)

خلاصه داستان:‌ بیلی هوپ یک مشت‌زن سرگشته و پریشان است که بعد از فاجعه مرگ همسرش بر اثر یک تصادف و از دست دادن اعتماد دخترش لیلا، دست به دامن یک مربی کار کشته مشت‌زنی به نام تیک ویلیس می‌شود تا او را به مرزهای اوجش بازگرداند.

واکنش منتقدان:‌ واکنش‌ها به تازه‌ترین فیلم فوکوا بعد از تریلر اکشن«اکولایزر» متفاوت بود اما بازی جیک جلینهال که در چندین سال اخیر نامش سرزبان‌ها افتاده تحسین بسیاری از منتقدان را به همراه داشت. به گزارش هفت صبح،  رکس رید در«نیویورک آبزرور» نوشت: آن چه که این فیلم را متفاوت می‌کند سرسپردگی، تعهد و خلوصی است که ستاره آن در تمام جنبه‌های نقشش به نمایش گذاشته است. «چپ دست» قصه یک مشت‌زن جسور و با احساس است. جاستین چانگ هم در «ورایتی» نوشت: اجرای درخشان و انکار ناپذیر جیلنهال احتمالا بیش از هر چیزی احساسات شما را تحت تأثیر قرار می‌دهد. حتی بیش‌تر از قصه باسمه‌ای رستگاری فیلمی که در آن آنتوان فوکوای کارگردان بار دیگر علاقه عمیقش به خشونت مردانه و افراطی و نه هیچ چیز تازه‌ای را به تصویر کشیده است.

  • نسرین حسنی
  • ۰
  • ۰

بن ولزلی مدت مدیدی است که به همراه فرزندانشان-بودون، کیلا، وسپیر، ریلیات، زایاونای... در کلبه‌ای واقع در کوه‌های پوشیده از جنگل ایالت واشنگتن زندگی می‌کنند. این زن و شوهر آرمان‌های خود را به فرزندانشان آموخته‌اند؛ آرمان‌هایی چون سوسیالیسم و بقاگرایی. بن با توجه به گذشته‌ی آمریکا بر این اعتقاد است که جوامع غربی-به خصوص آمریکا-براساس فاشیسم بنا شده‌اند. او به فرزندانش آموخته ه در جامعه کسی به فکر آن‌ها نیست و بهتر است خودشان مهارت مراقبت از خویش را داشته باشند. به همین خاطر مهارت‌های بدنی بسیاری را به فرزندانش آموخته تا بتوانند با هر موقعیت هولناکی مواجه شوند و مقاومت کنند. او بچه‌هایش را هرگز به مدرسه نفرستاده و خودش آنها را تحت آموزش قرار داده و تبدیل‌شان کرده به اندیشمندانی منتقد اما مرگ لزلی باعث می‌شود که خانواده ناچار شوند سفری به شهر داشته باشند و این آغاز ماجراهای عجیب و غریب «کاپیتان فانتاستیک» است.

http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/1950232_231.jpg

فیلم را مت راس ساخته که بیشتر او را به عنوان بازیگر نقش‌های فرعی دیده‌ایم و این چهارمین فیلم او در مقام کارگردان است. «کاپیتان فانتاستیک» تقریبا به جز ویگو مورتنس دانمارکی ستاره‌ی دیگری ندارد اما توانسته نقدهای مثبت بسیاری بیگرد و در فستیوال‌های جهانی حضور موفقی داشته باشد: جایزه‌ی بهترین کارگردانی بخش نوعی نگاه فستیوال کن، نامزدی بهترین فیلم همین بخش و جوایز اصلی فستیوال فیلم دوویل نشان می‌دهد که با فیلمی جدی و قابل اعتنا طرف هستیم. البته فیلم آن قدر غریب بوده که فروش چندان عجیبی برایش رقم نخورده و در آمدش حتی به مرز هشت میلیون دلار هم نرسیده است. همین شاید انگیزه‌ای باشد برای بررسی وجوه مختلف فیلم و آشنایی با دنیای شگفت انگیز آن، البته با کمک حرف‌های خود کارگردان درباره‌ی فیلم.

گول اسمش را نخورید

http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/1950231_788.jpg

این فیلم درون مایه‌ی کمدی دارد و سر خوشی را از همان عنوانش با مخاطب باز می‌کند. حقیقت این است که نباید فریب عنوان فیلم را بخورید. این عنوان خیلی شبیه نام فیلم‌های فانتزی و ابرقهرمانی باب این روزگار است. با شنیدنش بلافاصله یاد «کاپیتان آمریکا»،‌ «چهار شگفت انگیز» و «باور نکردنی‌ها»‌ می‌افتید. اگر هوادار فیلم‌هایی هستید که نامشان را ذکر کردیم، «کاپیتان فانتاستیک»‌ را اصلا دوست نخواهید داشت، چون هیچ ربطی به آن فیلم‌ها ندارد؛ نه ابرقهرمانی است و نه بلاک باستری که با هزینه‌ی هنگفت ساخته شده‌ باشد. یک کمدی-درام متفاوت است از یک خانواده‌ی خیلی نامتعارف که زندگی‌شان را در جنگل گذرانده‌اند. مت راس، کارگردان فیلم خودش هم به این امر معترف است و می‌گوید: من درک می‌کنم که داریم در دوران یک فرهنگ سینمایی خاص زندگی می‌کنیم که توسط فیلم‌هایی که براساس کتاب‌های کمیک ساخته می‌شوند، تصرف شده و همگان با شنیدن عنوان فیلم‌ فکر می‌کنند با یک ابرقهرمان طرف هستند. من می‌توانم به شما بگویم که این عنوان برایم چه معنایی دارد... من عاشق عناوینی هستم که به یادماندنی، پرمعنا و مهیج باشند و این نام برایم تمامی این خصایص را دارد. معنایش هم به نظرم کاملا واضح است. یادم نمی‌آید چه شد که چنین اسمی برای فیلم انتخاب کردم. این اسم را روی فیلم گذاشتم و آن را با مادرم درمیان گذاشتم،‌ او گفت من یک سی‌دی از التون جان دارم که اسمش هست «کاپیتان فانتاستیک و براون گاوچران کثیف» من تعجب کردم و گفتم:‌ یک سی‌دی از التون جان؟ خب نمی‌دانم چه شد. اما مادرم تمام آرشیو موسیقی دهه‌ی 70 خودش را بارها برای من پخش کرده بود و لابد این نام در اعماق ناخودآگاه من جا خوش کرده بود.

ارباب بچه‌ها

http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/1950228_823.jpg

ویگو مورتنسن، بازیگر دو رگه‌ی دانمارکی-آمریکایی یک آدم همه فن حریف است؛ درست مثل نقشی که در فیلم دارد،‌ در زندگی واقعی‌اش هم مهارت‌های بسیاری از خود نشان داده: عکاسی، نقاشی، خوانندگی، نوازندگی و نویسندگی هنرهایی است که تا حالا رو کرده. موتنسن کلی نقش به درد نخور و معمولی در کارنامه‌ی بازیگری خود دارد و البته در سال 2001 برای بازی در فیلم «وعده‌های شرقی»‌نامزد جایزه‌ی اسکار هم شده و رقابت را به دنبال دی لوییس بزرگ واگذار کرده که همان سال با «خون به پا خواهد شد» خوش درخشیده بود اما عمده‌ی شهرتش را مدیون بازی در نقش «آراگورن» است در سری فیلم‌های «ارباب حلقه‌ها». او تجربه‌ی کار با کارگردانان بسیار بزرگ را داشته؛‌ از وودی آلن و دیوید کرانبرگ تا گاس ون سنت و برایان دی پالما اما بسیاری از منتقدان بر این باورند که «کاپیتان فانتاستیک»‌ برای این بازیگر کهنه کار و باتجربه یک آغاز و تولد دوباره است. خود مت راس در این باره می‌گوید: حقیقتش این است که سال‌ها پیش، به عنوان یک بازیگر با کارگردانی به نام مایک نیول –سازنده فیلم «دانی براسکو» -همکاری داشتم. از او درباره‌ی بازی آل پاچینو در این فیلم پرسیدن و گفتم هرگز پاچینو را چنین آسیب پذیر ندیده بودم-پرسیدم چگونه این شکل از بازی رخ داد؟ تو چطور به چنین شیوه‌ای رسیدی؟ او به من گفت: آه! پسرم. من کاری نکردم. او خودش خواست این گونه باشد. درباره‌ی ویگو مورتنسن نیز همین اتفاق افتاد. من به او چیزی نفگتم. از او خواستم طور خاصی بازی کند. او خودش این شیوه را انتخاب کرد. من در تلاش بودوم محیطی بسازم که بازیگرانم در آن برای نشان دادن درونیات خودشان احساس امنیت کنند. او یک نقاش، عکاس و نویسنده است. آدمی است که از نظر احساسی قابل درک است و شوخ طبعی معرکه‌ای دارد. برخی از قابلیت‌های خودش را به این نقش هم بخشید.

کاپیتان از کجا پیدایش شد؟

مت راس معتقد است که در دنیای هولناکی زندگی می‌کنیم؛ دنیایی که تحت سلطه‌ی فیلم‌هایی خاص است و استودیوها تنها برای انواع خاصی از فیلم‌ها حاضر به امضای قرارداد هستند. مت راس خوش اقبال بود که توانست تهیه‌کنندگانی چون لاینت هاول و جیمی پتریکوف پیدا کند که به جای ساختن فیلم‌های تجاری، آثاری چون «ولنتاین غمگین» و «ترومبو» را در کارنامه داشتند. طرح اولیه‌ی فیلم یک قصه دو خطی بود: بن مردی است که در جنگل و دور از اجتماع شش فرزندش را تحت تعلیمات معنوی و تجربی خاصی قرار می‌دهد و از آنها آدم‌هایی مخالف تمدن نوین می‌سازد اما با خودکشی همسرش روند زندگی خانواده تغییر می‌کند. مت راس می‌گوید: فکر اولیه‌ی من خیلی افراط گرایانه و متفاوت بود. می‌خواستم فیلمی بسازم درباره‌ی تربیت فرزندان و پرسش‌هایی درباره‌ی وظایف والدین و پدری کردن برای فرزندان. خودم دو فرزند دارم و کلی از آموزه‌های مورد علاقه‌ی خودم را به آن‌ها انتقال داده‌ام. شروع کردم به فکرکردن درباره‌ی روش‌های مختلف تربیت و شیوه‌های زندگی والدین. از هر طرفی به این قضیه نگاه کردم: والدینی که به تربیت ولنگارانه اعتقاد دارند، والدینی که برای بچه‌ها محدودیت‌های زیادی ایجاد می‌کنندو ... اما طبق معمول چیزی که می‌نویسی با چیزی که فکر می‌کنی فرق دارد. مت راس همچنین می‌گوید سرچشمه‌ی رسیدن به چنین قصه‌ای برای او نه در دنیای سینما که در دنیای موسیقی بوده است: جوان که بودم به موسیقی سبک پاتک راک گوش می‌دادم و آثاری که در نفی ارزش زندگی بودند. دلم می‌خواست چیزی بسازم که فقط در تأیید و ستایش زندگی نباشد. آدم‌هایی در دنیا هستند که فکر می‌کنند با تغییر، همه چیز بهتر خواهد شد. این فیلم علاوه بر رویکرد ضد قدرتش، امیدی است. برای تغییر. عده‌ای بر این باور بودند که داستان فیلم به تریبت و زندگی خود مت راس ارتباط دارد اما او منکر هر گونه ارتباط میان دوران کودکی و نوجوانی خود با داستان «کاپیتان فانتاستیک» است. اگر یک سر این قصه دارد از موسیقی می‌آید، سر دیگرش از علاقه‌ی مت به طبیعت سر چشمه می‌گیرد:‌همواره آرزو داشتم کاری کنم که با طبیعت سازگار باشد. تنها نکته‌ای که از زندگینامه‌ی خود به فیلم افزود‌ه‌ام این است که فکر می‌کنم باید به کودکان فرصت داد که بچگی کنند.

بهترین یا بدترین بابای دنیا

http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/1950238_502.jpg

فروش متوسط فیلم نشان می‌دهد که تماشاگران چندان حوصله‌ی فکر کردن و عمیق شدن را ندارند و لابد ترجیح می‌دادند کاپیتان فانتاستیک هم یک ابر قهرمان باشد که کارهای تارزانی انجام دهد و آدم‌های بد را نیست و نابود کند اما برخلاف تماشاگران عادی، منتقدان کلی با فیلم حال کرده‌اند. «پیتر دبروگ» منتقد ورایتی اتفاقا همین امر را دلیلی بر ارزشمند بودن فیلم می‌داند: ویگور مور تنسن نقشی را بر عهده گرفته که انگار برایش زاده شده. او یک ابرقهرمان نیست اما یک ابرپدر است که می‌خواهد فرزندانش را به سبک خودش تربیت کند. اگر فیلمی با عنوان «بهترین بابای دنیا» ساخته نشده بود، این عنوان کاملا برازنده‌ی فیلم مت راس و شخصیت مورتنسن بود. کایل اندرسون، منتقد سایر نردیست هم بر این عقیده است که ایده‌های روشنفکرانه‌ی فیلم و تلاش پدر برای ساختن یک مدینه‌ی فاضله‌ برای فرزندانش و تبدیل آن‌ها به سلاطین فلسفه از نکته‌های بارز فیلم است اما چیزی که او را تحت تأثیر داده در خلال این ایده‌ها اتفاق می‌افتد: فیلم درباره‌ی مردی است که تقلا می‌کند به عنوان یک پدر، یک همسر و یک آدم تصمیم‌های درستی بگیرد. او هرگز از قالب یک پژوهشگر فلسفه خارج نشده و روشنفکری است قدرت ستیز و با قوانین نظامی خود علیه قوانین نظامی موضع گرفته. او فرزندانش را به اوج قدرت معنوی و فیزیکی رسانده اما حاضر نشده آن‌ها را به دیسنی لند ببرد و یک ساندویچ هات داگ باریشان بخرد. در حالی که همگان این فیلم را یکی از بهترین آثار سینمایی سال می‌دانند، از میان منتقدان مشهور تنها یک نفر از فیلم متنفر است و به آن تنها یک ستاره داده؛ پیتر بردشاو از روزنامه‌ی گاردین بردشاو معتقد است این فیلم بیخودی باد کرده و بادش که بخوابد، تبدیل خواهد شد به یک داستان کسل کننده‌ی سانتی مانتال با کلی ایراد حسی و اطلاعات نادرست. خب، با این حال آقای بردشاور در جبهه‌اش تنهاست و تقریبا هیچ منتقد مطرح دیگری با او هم نظر نیست. از ما اگر بپرسید می‌توانیم محافظه کارانه یک جمله درباره‌ی این فیلم بگوییم: واقعاً به تماشایش می‌ارزد.

  • نسرین حسنی