ابوالقاسم طالبی را میتوان دیگر، یکی از استراتژییست ترین فیلم سازان
سینمای ایران نامید که بخصوص در دو فیلم اخیرش نشان داده فراتر از پیام و
ایدئولوژی و ارزش که همفکرانش مانند حاتمی کیا وده نمکی و مرحوم سلحشور
جستجو می کردند وی به دنبال اهداف استراتژیک تر و تاثیرگذارتری است. به
نحوی که طالبی در قلاده های طلا به بازسازی حوادث سال 88 میپردازد و در
یتیم خانه ایران پرده از خیانت ها و استعمار و قلدری های دولت متجاوز
انگلستان بر میدارد تا بقول خود فیلمساز یکی ازمهمترین اتفاقات این سرزمین
را واکاوی و تعریف کند که میلیونها ایرانی در آن جان خود را ازدست دادند و
البته هیچ اثر و ردپایی در کتابهای دانشگاهی و حتی مدرسه دانش آموزان هم
در آن دیده نمیشود و یکی از صدها هزاراتفاق و حادثه ای است که پتانسیل فیلم
شدن و آشنا کردن مردم با تاریخ کشورشان را دارد که متاسفانه خیلی فیلم
نامه نویسان مان سراغش نمیروند و طالبی این همت را انجام داد و این واقعه
مهم تاریخ ایران را فیلم کرد.
اما آنچه فیلم را دچار مشکل وروایت و باورپذیری داستان را سست وکم اثرمیکند
موضع واضح و بسیارتکرار شونده فیلمساز که در اینجا فیلمنامه نویس هم هست
به حساب میاید. طالبی نتوانسته فارغ از ایرانی بودن داستانی واقعی و تاریخی
را بدون لکنت تعریف کند و بارها و بارها موضع گیری و جهت گیری اش را در
فیلم القا میکند بطوریکه دیگر داستان از روند واقعی بودن و مستند بودن خارج
میشود و گویی شخصی که با دشمنی مواضع ضد استعماری اش را مکررا در حال
تکرار کردن است. باز تاکید میکنم که موضع و محتوای فیلم اصلا بحث مورد
اشکال و بحثی نیست و نویسنده بمانند شمار زیادی از مردم این کشور شاهد
تجاوزها و استعمار و تحقیرکردن مردم ایران توسط دولت انگلستان بودند. ولی
آنچه مورد تامل و بحث است نوع طرح این مواضع درست در قالب داستانی جذاب و
شخصیت ها وقهرمانی هایی باورپذیر و واقعی است چیزی که طالبی موفق به آن
نشده و مهمترین ضربه را به فیلم زده است، این اشارات مستقیم و شعارهای
پیاپی بجای القائات غیرمستقیم و کنایات کوتاه است . این خودش مهمترین دلیل
برای پس زدن تماشاگری است که آمده است در درجه اول فیلم ببیند وسرگرم شود و
درکنارش شاید (تاکید میکنم شاید) تاثیر بپذیرد و به فکر فرو رود.
گذشته از موضع گیری و جهت گیری آشکار فیلمساز ، داستان فیلم هم در جاهای
بسیاری دچار لکنت و بلکه سکته میشود و تنها حوادث و اتفاقاتی که خیلی قبل و
بعد و دلیلش مشخص نیست پشت سرهم ردیف میشوند و تماشاگر به واقع از عدم
انسجام و پیوستگی فیلمنامه که در فیلم واضحا قابل مشاهده است به شدت کلافه و
سر درگم میشود . فیلم داستان یتیم خانه ای است که توسط افراد مذهبی و
متدین اداره میشود و پس از فوت قیم و سرپرست اصلی مسئولیت این نوانخانه به
قهرمان فیلم با بازی علیرام نورایی میرسد . چند بار دولت انگلیس که در آن
زمان تسلط و تاثیر مهمی در روابط داخلی ایران داشتند غذا و آذوقه این
یتیمان را غارت میکند و این بهانه ای میشود تا قهرمان فیلم که قبلا در جنگل
با انگلیسی ها درجنگ بوده و زخمی به آنها زده است غیرتش به جوش بیاید و
برای تامین این کودکان یتیم به مبارزه با انگلیسی ها و عمال ایرانی شان
بپردازد . در این بین فیلمساز قصد روشن کردن چهره واقعی افرادی را دارد که
در بین مردم ایران و در بازار و مطبوعات رخنه کردند و با مردم این مملکت
نشست و برخواست میکنند ولی از جای دیگر کسب در آمد میکند. داستان فیلم بیش
از این چند خط نیست و در طول فیلم بارها و بارها تعارض و مقابله قهرمان با
این عناصر منفی فیلم را شاهد هستیم که بهانه های مختلف تکرار میشود و در
این بین وضع مردم ایران روز به روز بدتر میشود و بیماری و گرسنگی جان
میلیونها ایرانی را میگیرد.
فیلم سعی میکند بدون داشتن فیلمنامه ای قوی و داستان و شخصیت های باورپذیر
با نشان دادن تصاویر ونماها و مکان های زیبا و جذاب دل تماشاگری را ببرد که
به دیدن بیگ پروداکشن های هالیوودی عادت کرده است به همین دلیل در طول
فیلم با لوکیشن ها و تصاویر چشم نواز (بخصوص در اوایل فیلم و در شمال) و زد
وخوردهای متعدد و جلوه های ویژه میدانی که محسن روزبهانی استادش است مواجه
میشویم که هدفی ندارد جزسرگرم کردن لحظه ای تماشاگر بمانند فیلم های سطحی
سینمای امریکا که به جای داستان و شخصیت پردازی میخواهند با جلوه های ویژه
و خشونت تماشاگر را جذب کنند .
گلدرشت بودن و وضوح پیام های فیلم اینقدر زیاد و ذوق زننده بود که گویی
داستان ها و پرداخت و تحلیل شخصیت ها خیلی مورد نظر فیلمساز نبوده است و
فقط موضع ضد استعماری و وطن پرستی فیلمساز که بسیار موضع شریف و قابل
تحسینی است مدنظر گروه تولید بوده است و باز فیلم های ضد ایرانی هالیوود و
اروپایی را تداعی میکند که فقط قصد زدن ایران و اسلام را دارند وهیچ توجهی
به مدیوم سینما و قواعد و کیفیت یک اثر هنری ندارند. طالبی هم انگار در
پاسخ به این فیلم های ضعیف و غیر استاندارد ایده ای جذاب و تاریخی را با
کمی شتابزدگی در پرداخت داستان تلف کرده و این خود دلیل اصلی عدم موفقیت
فیلم مهم از نظر محتوا و غیر مهم و شعاری از نظر فرم یعنی یتیم خانه ایران
شده است.
منبع : سلام سینما
- ۹۵/۰۷/۱۰