دانلود سریال ایرانی عاشقانه
دانلود فیلم و سریال ایرانی با لینک مستقیم
سریال جدید عاشقانه با بازی مهناز افشار و محمدرضا گلزار

+ سریال ایرانی عاشقانه در ۲۵ بهمن ماه به شبکه خانگی می آید
تصاویر منتشر شد
تیراژ سریال عاشقانه با صدای فرزاد فرزین منتشر شد .
آهنگ اقیانوس مخصوص تیراژ سریال اضافه شد .
ژانر : ایرانی ، اجتماعی ، عاشقانه
سال ساخت : ۱۳۹۵
محصول کشور : جمهوری اسلامی ایران
تهیه کننده فیلم : مهدی گلستانه
نویسندگان : علیرضا کاظمی پور و سعید جلالی
کارگردان سریال عاشقانه : منوچهر هادی
بازیگران : مهناز افشار, محمدرضا گلزار ,پانته آ بهرام ,بهاره کیان افشار, ساره بیات, هومن سیدی,حمیدرضا پگاه, سارا رسول زاده,مسعود رایگان,حسین یاری,علیرضا زمانی نسب و خواننده معروف و محبوب ایرانی فرزاد فرزین
خلاصه داستان : این سریال روایتگر زندگی چند زوج جوانی ایرانی می باشد که با خوبی و خوشی در کنار هم زندگی می کنند تا اینکه مشکلی به این ماجرا ها وارد می شود و زندگی آنها هارا به کشمکش وارد می کند…
توضیحاتی از این سریال : این سریال به زودی به نمایش خانگی خواهد آمد و گفته می شود یکی از پرهزینه ترین سریال های تولید شده در نمایش خانگی می باشد . در این سریال بازیگران محبوبی به ایفای نقش پرداخته اند و قسمتی از آن در شمال کشور ، قسمتی در تهران و قسمت آخر این سریال در یکی از کشور های خارجی تصویربرداری شده است . این سریال در ۱۵ قسمت تهیه شده و اولین قسمت آن در اواخر بهمن ماه به نمایش خانگی خواهد آمد…
برای دانلود سریال عاشقانه به ادامه مطلب بروید
دانلود آهنگ سریال عاشقانه با صدای فرزاد فرزین اضافه شد ( دانلود آهنگ اقیانوس فرزاد فرزین )
لینک دانلود اولین قسمت سریال همزمان با پخش سراسری قرار خواهد گرفت . ( ۲۵ بهمن ماه )
دانلود پیشنمایش این سریال
دانلود تیراژ سریال عاشقانه با صدای فرزاد فرزین
دانلود آهنگ اقیانوس با صدای فرزاد فرزین
تصاویری از این سریال






«رگ
خواب» که این روزها در جشنواره به نمایش در آمده است به هیچکدام از
فیلمهای ساخته شده توسط خود او ارتباطی ندارد اما پیوستگی معنایی و
ساختاری آن با فیلمنامهٔ مشترک نعمتالله و هادی مقدم دوست «سر به مهر»
غیر قابل انکار است. فیلم روایتگر مسیر حرکت یک زن جوان به نام مینا (لیلا
حاتمی) در مقطعی حساس از زندگیاش است. اولین جملهای که از او میشنویم در
رابطه با پایان زندگی زناشوییاش مطرح میشود. " امروز رفتیم و توافقی
طلاق گرفتیم، این تنها چیزی بود که روش توافق داشتیم". شوهر سابق او را در
فیلم نمیبینیم. همهی اتفاقاتِ قبل از جدایی، از بحث مورد نظرِ فیلم خارج
میشوند و زندگی مینا در روزهای بعد از طلاق به محور اصلی داستان تبدیل
میشود. او که تحصیلات کارشناسی را نیمهکاره رها کرده درحالیکه به دنبال
کار است با شخصی به نام کامران آشنا میشود. کامران که مدیریت یک فست فود
را به عهده دارد ابتدا به بهانهٔ کمک به مینا وارد زندگیاش میشود اما
کمکم رابطهٔ عاطفی بین آنها شکل میگیرد. چنین پیرنگی در مختصات سینمای
ایران کاملاً تکراری به نظر میرسد اما با مشاهدهٔ فیلم با فضایی کاملاً
متفاوت روبهرو میشویم.
پیشروی
رابطهٔ عاطفی بین مینا و کامران با ایدههای متنی و تصویریای همراه شده
است که کاملاً مخاطب را سر ذوق آورده و به دنبال کردن سرنوشت این دو
علاقهمند میکند. آشنایی آنها بهدرستی با لحظات متفاوتی پیشرفت میکند و
هیچ شباهتی به نمونههای تکرار شده در سینمای ما ندارد. سکانسی که در آن
کامران برای ابراز علاقه به مینا مشغول خوردن خاک میشود تنها یکی از
سکانسهای بکر فیلم است که مخاطب را حسابی سر ذوق میآورد و حس و حال
عاشقانهٔ جاری در آن کاملاً ملموس است. نریشن های ذهنی مینا باعث شده
همراهی مخاطب با داستان از سمت او باشد. به همین دلیل زمانی که هیجان او از
آشناییاش با کامران را میشنویم وارد فضای بسیار شخصیای میشویم که
احساسات و عواطف درونی در آن شکل گرفتهاند. این میزان نزدیک شدن به تجربهٔ
یک شخصیتِ خاص شگرد هوشمندانهای بوده است چراکه باعث شده ظرفیت همراهی
کامل با مینا در فیلم ایجاد شود. اگر قرار باشد داستانی را به شکل مطلق از
دیدگاه یک شخصیت دنبال کنیم به این نزدیکی و درک از خصوصیترین لحظاتش
نیازمند هستیم.
رابطهٔ
مینا و کامران اگرچه در حال و هوایی عاشقانه اوج میگیرد اما کمکم متوقف
شده و وارد سرازیری میشود. پس از این تغییر لحن در فضا، روایت مقداری لکنت
را تجربه میکند. نکته مشکلساز اینجاست که ایدههای فیلمساز برای بردن
یک رابطهٔ عاشقانه به نقطهٔ اوج بسیار فکر شده و زیباست. اما فرود رابطه
این جزییات بکر را در خود ندارد. دلایلی که باعث کمرنگ شدن رابطه میشود
شباهتهای زیادی به نمونههای قبلی پیدا میکند و رفتارهایی که کامران در
ادامهٔ فیلم از خود نشان میدهد تر و تازگی فیلم را کاهش میدهد. ساختار
کلی فیلم باعث شده این کمبود در بخشی از داستان که کامران در مرکز آن است
باقی بماند و بخش پررنگتر که برخورد مینا با این حادثه است بار را به دوش
بکشد. بنابراین اگرچه کیفیت روایی کاملاً یکدست باقی نمیماند اما
دستآوردهای فیلم از بین نمیروند و همراهی با مینا تا پایان ادامه پیدا
میکند.
«هفت
ماهی» از یک خط داستانی استفاده میکند که روایتگر شک و تردیدهای رعنا
(باران کوثری) به همسرش (حامد بهداد) است و افرادی که در پیرامون این دو
وجود دارند خرده داستانها را ایجاد میکنند. در همین ابتدا میشود متوجه
شد با یک مسیر داستانی کهنه روبهرو هستیم. شک و تردیدهای زن و شوهری و
خیانت سوژه چند سال گذشتهٔ سینمای ایران بودهاند و حتی فیلم اول علیمردانی
که به این موضوع میپرداخت به نوعی دیر رسیده بود و حالا پس از چهار سال
دوباره برگشتن به چنین مضمونی بدون هیچگونه نوآوری و حرف تازه چه در متن و
چه در اجرا، کمی عجیب به نظر میرسد. جزییات داستانی فیلم را که مرور کنیم
به انبوهی از عناصر کلیشهای و از مد افتاده بر میخوریم. مردی که به شکل
مشکوکی ساعتهای فراوان را بیرون از خانه میگذراند، زنی که بدون هیچ بحث و
پرسش منطقیای دراین مورد تصمیم میگیرد به شوهر خود شک کند، عناصری که
در وسط فیلم پیدا میشوند و ذهن مخاطب را به سمت خیانت مرد سوق میدهند
(پیراهن بهداد) و البته پس از آن هم رها میشوند، دختری که بیدلیل و
بیهوده در کنار مرد حضور دارد و موجب حسادت زن میشود، روابط خانوادگیای
که بیهوده و بدون توضیح پرتنش نمایش داده میشوند مانند رابطه رعنا با مادر
و خواهر شوهرش، بیقید و بندی فرزندانی که رفتارشان مستقل از مادر خانواده
نمایش داده میشود مبادا نگاه سرزنش گر فیلم، افراد نمایندهٔ سنت را هم
شامل شود و... تنها بخشی از مایههای داستانی نخ نمای فیلم هستند.
از
زاویه دیگر که به فیلم نگاه کنیم با نوعی از روایت مواجه میشویم که اگرچه
خط داستانی مشخصی را مطرح میکند اما به جای پیشروی در راستای آن، به
نمایش موقعیتهای جانبیای میپردازد که به لحاظ دراماتیک غنیتر هستند.
برای مثال میشود به سکانسی اشاره کرد که به نمایش درگیری حامد بهداد و
شوهر سابق خواهرش اختصاص پیدا کرده است. سکانسی که چندین دقیقه طول میکشد و
یک درگیری لفظی و در نهایت فیزیکی را راه میاندازد که برخلاف جایگاهش به
عنوان یک خط فرعی، توجه خیلی زیادی را جلب میکند و به لحاظ مواد دراماتیک
از اصل داستان پیشی میگیرد. سکانس زلزله که نقدهای فراوانی به آن وارد شده
است در همین راستا قابل تعریف است. نکته قابل توجه اینجاست که همین زلزلهٔ
بیربط و عجیب وغریب یکی از کلیدیترین سکانسهای فیلم است و اگر آن را
حذف کنیم تغییرات داستانی در ادامهٔ فیلم از بین میروند! به عبارتی مسیر
داستان توسط اتفاقی تغییر میکند که از آسمان نازل شده و کاملاً فاقد
جایگاه مرتبط و متناسب در ساختار داستان است. بنابراین حتی اگر ریاکاریهای
فیلم را نادیده گرفته و اخلاقگراییاش را باور کنیم باز هم با روایتی
قانع کننده روبهرو نمیشویم. «هفت ماهگی» برای سرزنش شخصیتهای بیاخلاقش
چنان دستخالی میماند که راهی جز استفاده از یک بلای آسمانی را پیش روی
خود نمیبیند. حتی در ادامه هم شک و تردید بهداد به همسرش به شکلی کاملاً
بیربط وارد داستان میشود. به عبارتی ماجرای حضور رعنا در وانت به لحاظ
جایگاه داستانی فرقی با زلزله ندارد. هر دو مستقل از مسیر اصلی داستان
طراحی شدهاند. طبیعی است که در چنین وضعیتی پیوستگی بین عناصر فیلم دیده
نمیشود چراکه در هر مرحله فیلمساز به دلخواه یک عنصر را وارد کرده و با
تکیه بر آن مسیر داستان را تغییر داده است.
