همه چیز در مورد فیلم ها

فیلم باز ها

دانلود فیلم های جدید

  • ۰
  • ۰

http://naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/Jon-Voight-2.jpg

جان وویت بازیگر سرشناس هالیوود و پدر آنجلینا جولی ضمن حمایت از دونالد ترامپ، منتقدان نامزد جمهوری‌خواه ریاست جمهوری آمریکا را محکوم کرد.

این بازیگر شنبه در مجموعه توئیت‌هایی رابرت دنیرو بازیگر سرشناس هالیوود را برای انتشار ویدئویی علیه ترامپ، هدف قرار داد. او با شرم‌آور خواندن حرف‌های رابرت دنیرو نوشت:‌ «سخنان ترامپ به اندازه حرف‌های زشت دنیرو مخرب نبودند. حرف‌های او حداقل به کسی آسیب نمی‌رساند.»

رابرت دنیرو پس از انتشار صحبت‌های گستاخانه و زشت ترامپ درباره زنان با انتشار یک فایل ویدئویی با حمله به نامزد جمهوری خواه ریاست جمهوری آمریکا از مردم خواسته بود که به او رای ندهند. بازیگر «راننده تاکسی» در این ویدئو ترامپ را با واژه‌هایی ناشایست و بسیار توهین‌آمیز خطاب قرار داد و او را یک «مصیبت ملی» نامید. دنیرو در ادامه خشم خود را از شرایطی که ترامپ را در این جایگاه قرار داده، ابراز و اعلام کرد دوست دارد با مشت به صورت ترامپ بزند.

جان وویت در ادامه توئیت‌های خود نوشت:‌‌ «تصور کنید که حرف‌های دنیرو را یکی از جمهوری‌خواهان درباره باراک اوباما یا هیلاری کلینتون بر زبان می‌آورد؟‌ بی‌شک پس از آن جهنمی به پا می‌شد.»

البته انتقادات وویت تنها به رابرت دنیرو ختم نشد. او در ادامه به جمهوری‌خواهانی مانند جان مک‌کین، جب بوش و آرنولد شوارتزنگر تاخت که پس از انتشار ویدئوی واشنگتن‌پست از حمایت دونالد ترامپ دست کشیدند.

  • نسرین حسنی
  • ۰
  • ۰

آرنولد شوارتزنگر بازیگر سرشناس هالیوود و فرماندار پیشین کالیفرنیا به جمع جمهوری‌خواهانی پیوست که از دونالد ترامپ حمایت نمی‌کنند.

http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/1023863_700.jpg

شوارتزنگر که اصالتی اتریشی دارد، از سال ۱۹۸۳ شهروند ایالات متحده آمریکا و از هواداران حزب جمهوری‌خواه است. بازیگر «نابودگر» اعلام کرد که در انتخابات پیش‌روی ریاست‌جمهوری برای نخستین بار به نامزد جمهوری‌خواهان رای نمی‌دهد. البته او مشخص نکرد که در این انتخابات هوادار چه کسی است.

ستاره سینمای اکشن که اشاره‌ای به سخنان گستاخانه ترامپ درباره زنان نکرده، خود نیز سال ۲۰۰۳ به دلیل رفتارهای ناشایست با زنان با انتقادات گسترده روبرو شده بود.

در همین زمینه شش زن که بین سال‌های ۱۹۷۰ تا سال ۲۰۰۰ در صحنه فیلمبرداری با این شوارتزنگر در تماس بودند، در گفت‌وگو با لس‌آنجلس‌تایمز تجربه‌های خود را از رفتارهای آزاردهنده این بازیگر بازگو کردند.

شوارتزنگر در آغاز این اتهامات را رد کرد، اما سرانجام عذرخواهی کرد و پذیرفت که گاهی رفتارهایی ناشایست از او سرزده است.

این بازیگر بدون بیان دلیل قطع حمایتش از ترامپ شنبه در یک بیانیه نوشت:‌ «برای نخستین بار از سال ۱۹۸۳ که شهروند آمریکا شدم به نامزد جمهوری‌خواهان در انتخابات ریاست‌جمهوری رای نخواهم داد. همانند بسیاری از آمریکایی‌ها این انتخابات مرا هم سردرگم کرده است. هنوز به طور قطعی نمی‌دانم که به چه کسی رای خواهم داد. من از سال ۱۹۶۸ که به آمریکا مهاجرت کردم با افتخار یک جمهوری‌خواه بوده‌ام. من آن زمان به حزب آبراهام لینکلن، تدی روزولت و رونالد ریگان پیوستم. اما من پیش از آن‌که به جمهوری‌خواه بودنم ببالم به آمریکایی بودنم افتخار می‌کنم. بنابراین به تمام رفقایم در حزب جمهوری‌خواه توصیه می‌کنم که حزبشان را بالاتر از کشورشان قرار ندهند.»‌

  • نسرین حسنی
  • ۰
  • ۰

در جشنواره کمیک‌کان نیویورک مت دیمون دونالد ترامپ نامزد ریاست جمهوری آمریکا را به باد استهزا گرفت.

به نقل از گاردین، در حالی که در جشنواره کمیک کان نیویورک جمعه شب نشستی تخصصی برای معرفی فیلم‌ جدید مت دیمون برپا شده بود، این بازیگر پرطرفدار از این فرصت برای تمسخر و ریشخند ترامپ استفاده کرد.

http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/1024430_632.jpg

در این پنل که برای معرفی فیلم «دیوار بزرگ» تشکیل شده بود مجری پنل به شوخی ساخت دیوار بزرگ را که در چین اتفاق می‌افتد به ایده کشیدن دیوار بزرگ دونالد ترامپ بین آمریکا و مکزیک کشاند و از ژانگ ییمو کارگردان این فیلم پرسید: در این کشورهمین حالا هم دارد از موضوع ساخته شدن یک دیوار بزرگ برای جلوگیری از ورود ناخواسته افراد صحبت می‌شود، چه تشابهی بین این دو دیوار می‌بینید؟

در این هنگام دیمون با قطع سخنان او گفت: این خیلی فرق می‌کند.

وی بار دیگر یادآور خشمی  شد که از معرفی سارا پلین در انتخابات سال ۲۰۰۸ بروز داده بود و گفت: تازگی یک نوشته از پدرم دریافت کردم که نوشته تولدت مبارک پسرم. هدیه من برای تو یادآوری این است که ماه آینده برای خداحافظی ترامپ می‌توانیم همدیگر را ببوسیم. شک نکن که یک بوسه حسابی دریافت می‌کنی.

در این هنگام جمعیت به تشویق دیمون پرداختند و این بازیگر پرطرفدار افزود: البته ممکن است اگر او برنده انتخابات شود، مکزیک بخواهد یک دیوار بسازد که او را از کشورش دور نگه دارد.

جینگ تیان دیگر بازیگر فیلم بود که گفت از این که به عنوان یک زن در نقش یک ژنرال ظاهر شده خیلی احساس خوبی دارد و نشان دهنده نقش رهبری برابر برای مردان و زنان در چین قدیم است.

وانگ جانکای بازیگر و ستاره خواننده پاپ نیز از دیگر بازیگران این فیلم بود که حضورش در این پنل با اقبال وسیع چینی‌ها روبه رو شد.

این فیلم فانتزی تاریخی ساخته کمپانی تولید فیلم «لجندری پیکچرز» است که چینی‌ها تملک آن را دارند. این اولین فیلم انگلیسی زبانی است که ییمو ساخته است. او کارگردان مراسم افتتاحیه بازی‌های المپیک پکن در سال ۲۰۰۸ بود.

بازی مت دیمون در این فیلم البته با نقدهای زیادی روبه‌رو شد و خیلی‌ها بر این باور بودند که یک آمریکایی نباید در فیلمی چینی و در میان سربازان کهن چین حضور داشته باشد.

ژانگ ییمو سازنده «خانه خنجرهای پران» چندی پیش از حضور دیمون در این فیلم حمایت کرد و انتقاد مبنی بر «سفیدشویی» فیلم را رد کرد. ییمو گفت در این فیلم دیمون به عنوان نجات‌بخش مردم چین ظاهر شده و فیلم درباره ساخت دیوار بزرگ نیست بلکه فیلم پنج قهرمان بزرگ دارد که یکی دیمون و چهار شخصیت بعدی چینی هستند.

«دیوار بزرگ» که با بودجه ۱۴۰ میلیون دلاری ساخته شده قرار است فوریه ۲۰۱۷ در آمریکا و دسامبر در چین اکران شود.


  • نسرین حسنی
  • ۰
  • ۰

* پرونده نقد و بررسی برخی آثار روی نام آن‌ها لینک شده است.

اولین ماه از فصل پاییز مصادف می شود با فصل تازه ای از اکران سینمای جهان و به همین جهت نیز خبرگزاری میزان به معرفی 8 فیلم مطرح ماه اکتبر برای مشاهده در پاییز امسال می پردازد.


دختری در قطار

http://naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/801684_494.jpg

"دختری در قطار" به کارگردانی "تیت تیلور" 7 اکتبر، 16 مهر در امریکای شمالی اکران خواهد شد.

دختری در قطار اقتباس سینمایی رمانی پرفروش، داستان زنی است که از پنجره قطار چیزی هولناک می بیند. ریچل با بازی "امیلی بلانت"، که پس از جدایی از همسرش به الکل معتاد شده است بصورت پنهانی زوجی را تعقیب می کند که به نظر می رسد زندگی کامل و خوشبختی دارند. با ناپدید شدن این زن، داستان وارد پیچیدگی می شود.

شبی پس از نوشیدن مشروبات الکلی زیاد، ریچل در حال خونریزی و گیج از خواب بیدار می شود و در می یابد که زنی که از دور تعقیب می کرد ناپدید شده است. آشفتگی و سوالهای ریچل شروع می شود تا جاییکه به سلامت عقل خودش نیز شک می کند.


هفت دلاور

http://naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/801688_511.jpg

"هفت دلاور" وسترنی دیدنی و هیجان انگیز از سینمای هالیوود است که 23 سپتامبر 2016 در امریکای شمالی اکران خود را آغاز نموده است.

این فیلم همکاری سوم واشنگتون و فوکوآ در کنار هم بوده و آنها پیش از این در فیلم های "روز تمرین" و "اکولایزر" با یکدیگر مشارکت داشته اند.

هفت مرد هفت تیر به دست و کابوی کنار یکدیگر جمع شده و برای نجات یک روستای ضعیف از دست اشرار منحدم شوند. این داستان فیلم "هفت باشکوه" است که تماشاگران را به یاد "هشت نفرت انگیز" تارانتینو می اندازد.

دنزل واشنگتون، کریس پرات، اتان هاواک، وینسنت اونفِریو، بونگ هون لی، مانوئل گارسیا روفالو و مارتین سِنسمیر هفت بازیگر اصلی "هفت با شکوه" را تشکیل می دهند.


افق آب های عمیق

http://naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/801690_877.jpg

"افق آبهای عمیق" بر اساس داستانی واقعی از 30 سپتامبر در سینماهای امریکای شمالی اکران خود را آغاز نموده است.

"افق آبهای عمیق" داستان بدترین نشت نفت در تاریخ ایالت متحده امریکا را روایت می کند.  آوریل 2010 مصادف است با یکی از فجایع تاریخ نفت امریکا که آن دکل بزرگ نفتی به علت نشت و آتش سوزی منفجر شد.

"دیلن اوبرایان"، "مایکل ولبرگ"، "کیت هودسون" و "کرت راسل" در این فیلم هیجان آور هالیوودی به ایفای نقش می پردازند.

"پیتر برگ" کارگردان این فیلم سابقه همکاری مشترک با "مارک ولبرگ" را در فیلم آخرین بازمانده" در کارنامه خود داشته و در حال حاضر مراحل پس از تولید فیلم دیگری را باز هم با بازی "مارک ولبرگ" در برنامه دارد. فیلم "روز آزادی" دیگر فیلم این کارگردان که قرار بود زودتر از اینها اکران شود به علت مشکلات در مراحل پس از تولید اواخر سال 2016 اکران خواهد شد.


خانه خانم پرگین و بچه های عجیب و غریب

http://naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/801689_164.jpg

"خانه خانم پرگینز برای بچه های عجیب و غریب" آخرین ساخته تیم برتون، 30 سپتامبر 2016 در امریکای شمالی اکران شده است.

این فیلم نیز همان فضای فانتزی آثار قبلی را دنبال می کند و  داستانی کاملاً تخیلی اتفاقات کودکانه و امام معماگونه ای را روایت می کند.

برتون سالهاست با این نوع از سینما برای خودش امضایی دست و پا نموده و به خوبی توانسته مخاطب را با آثارش آشنا کند. "آلیس در سرزمین عجایب" یکی از موفق ترین این دست آثار برتون است.

"اوا گرین"، "جودی دنچ"، "ساموئل ال جکسون" و "آسا باترفیلد" به ایفای نقش می پردازند. فیلمی که پایان سپتامبر اکرانش را در امریکای شمالی آغاز نموده است.


خیاط

http://naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/801687_834.jpg

"خیاط" نام فیلمی است که فیلمنامه اش را " چوسلین مورهوس" بر اساس رمان «خیاط زنانه» از "رزالی هام" نوشته و خودش نیز کارگردانی ان را بر عهده داشته است.

این فیلم درامی کمدی فیلم محصول سال 2015 کشور استرالیا است که از ابتدای اکتبر اکران خود را آغاز نموده است و جزو یکی از شانس های بازیگری اسکار امسال محسوب می شود.

کیت وینسلت، بازیگر نقش اول فیلم، در نقش میرتله (تیلی) دونیج، زنی باهوش به ایفای نقش می‌پردازد که خیاط لباس‌های زنانه است. فیلم به بررسی موضوعاتی هم‌چون انتقام، عشق و خلاقیت می‌پردازد.

علاوه بر کیت وینسلت بازیگران دیگری همچون "جودی دیویس"، "لیام همسورث"، "هوگو ویوینگ"، "سارا اسنوک"، "کارولین گودال"، "ربکا گیبنی"، "شین جاکوبسون" در این فیلم به ایفای نقش پرداخته اند.


دوزخ

http://naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/801712_772.jpg

فیلم "دوزخ" نوشته "دیوید کپ" و به کارگردانی :ران هاوارد" 24 اکتبر 2016 اکران خود در امریکای شمالی را آغاز خواهد نمود.

دوزخ فیلمی در سبک مهیج  بر اساس رمانی با همین نام در سال 2013  به قلم "دن براون" اقتباس و ساخته شده‌است.

این فیلم به عنوان دنباله‌ای بر فیلم «فرشتگان و شیاطین» به شمار می‌رود و تام هنکس یکبار دیگر در نقش پروفسور "رابرت لانگدون" در کنار بازیگرانی همچون "فلیسیتی جونز"، "بن فاستر"، "عمر سی" و "عرفان خان" ظاهر می‌شود.


مکس فولادی

http://naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/801685_166.jpg

"مکس فولادی" یکی دیگر از فیلم های علمی تخیلی با محوریت ابرقهرمان ها از کمپانی پارامونت 14 اکتبر 2016 در امریکای شمالی اکران خواهد شد.

این فیلم ماجرای نوجوانی به نام مک گراث را روایت می کند که به قدرت بدن فولادی رسیده و حالا سعی می کند تا بتواند با مهار قدرت و ترکیب قدرت های جدید به تکامل خود و کمک به دیگران برسد.

در همین حین از سوی بیگانگان خطری زمین را تهدید می کند و مکس فولادی تلاش می کند تا به کمک دوستش بر بیگانگان غلبه کند.


تولد یک ملت

http://naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/801686_139.jpg

"تولد یک ملت" فیلمی در سبک زندگینامه‌ای به کارگردانی "نیت پارکر" و در مورد زندگی "نات ترنر" 7 اکتبر 2016 مصادف با جمعه 16 مهر 1395 اکران خود در سینماهای امریکای شمالی را آغاز می نماید.

اونجانی الیس، نیت پارکر، آرمی هامر، مارک بون جونیور، دوایت هنری، آیا نائومی کینگ، استر اسکات در فیلم تازه نیت پارکر به ایفای نقش می پردازند.

تولد یک ملت داستان واقعی زندگی نات ترنر سیاهپوستی آفریقایی‌تبار است که در سال 1800 در ساوث‌همپتونِ ایالت ویرجینیا در آمریکا زاده شد.

ترنر در 1831 رهبری گروهی از بردگان را برعهده گرفت و آنها طی شورشی که به «قیام ساوث‌همپتون» مشهور شد علیه نژاد پرستی ایستادند. اما دیری نگذشت که او و 16 نفر دیگر از شورشیان در همان سال دستگیر شده و پس از محاکمه به دار آویخته شدند.

  • نسرین حسنی
  • ۰
  • ۰

http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/636027287959134400.jpg

فیلم سینمایی «برف سرخ» به کارگردانی بهرام توکلی و تهیه کنندگی مسعود ردایی تولید می‌شود.

تهیه‌کننده «برف سرخ» گفت: «این فیلم سینمایی به کارگردانی بهرام توکلی با موضوع اجتماعی و با محوریت بمباران شیمیایی سردشت تولید می‌شود.»

مسعود ردایی تهیه‌کننده «برف سرخ» گفت: «فیلمبرداری «برف سرخ» به کارگردانی بهرام توکلی از اول مهر ماه در تهران آغاز شده است.»

تهیه‌کننده «برف سرخ» تصریح کرد: «تصمیم داریم تا نخستین نمایش این فیلم، امسال در جشنواره سی و پنجم فیلم فجر باشد.»
ردایی اضافه کرد: «فاطمه معتمدآریا، صابر ابر، پارسا فیروزفر و پانته‌آبهرامی از بازیگران اصلی این فیلم سینمایی هستندکه در آن ایفای نقش می‌کنند.»

معتمدآریا در این فیلم نقش زنی دردمند به نام خورشید را بازی می‌کند.

در خلاصه داستان فیلم «برف سرخ» که یک درام اجتماعی با موضوع بمباران شیمیایی سردشت است، آمده: خورشید از سردشت به تهران آمده تا بداند چقدر دیگر زنده خواهد ماند. در مرکز درمانی اما، اتفاقات آن طور که در ذهن اوست پیش نمی روند...

«برف سرخ» که به تازگی پروانه ساخت خود را دریافت کرده است دومین همکاری مشترک توکلی و ردایی محسوب می‌شود که نوروز امسال سریال «بیمار استاندارد» را به ترتیب در مقام نویسنده و تهیه‌کننده روی آنتن شبکه یک داشتند.

بهرام توکلی ساخت فیلم‌های «من دیه گو مارادونا هستم»، «بیگانه»، «آسمان زرد کم عمق»، «اینجا بدون من»، «پرسه در مه»، «پابرهنه در بهشت» را در کارنامه خود دارد.

ردایی نیز در کنار سریال «بیمار استاندارد» به کارگردانی سعید آقاخانی که نوروز امسال پخش شد به عنوان تهیه کننده فیلم‌های سینمایی«سه بیگانه» و «مالاریا» را نیز در نوبت اکران دارد. از این تهیه‌کننده بزودی سریال «عالیجناب» (سام قریبیان) هم در شبکه نمایش خانگی توزیع خواهد شد.

توکلی دو سال پیش برای ساخت «من دیه گو مارادونا هستم»، دیپلم افتخار بهترین کارگردانی را از جشنواره فیلم فجر دریافت کرد. او سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی برای فیلم «پرسه در مه» و بهترین فیلم اول را برای فیلم «پابرهنه در بهشت» در کارنامه خود دارد.
  • نسرین حسنی
  • ۰
  • ۰

http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/tumblr_o1xx6iWhOx1rk37gjo1_1280640x480.jpg

همذات پنداری هرگز نمی تواند در سینما روایی اتفاق بیفتد، چرا که در این گونه سینما فیلم ساز تمام توان خود را به کار می گیرد تا مخاطب تنها و تنها در جریان آن چه درذهن قهرمان داستان می گذرد، قرار گیرد؛ چیزی که در سینمای دراماتیک معمولاً اتفاق نمی افتد و عمده کارگردانان سعی می کنند بیننده را با آن چه در دل و احساس شخصیت ها وجود دارد مواجه کنند. تورناتوره در این راه بسیار خبره است و به خوبی می تواند تماشاگرش را با خود همراه کند و حتی اگر لازم شد چنان او را اسیر ماجرا ها و تقدیر و تدبیر قهرمانانش کند که گاه و بی گاه او را از خود بیخود سازد. همان گونه که رابرت مک کی درکتاب بی رقیبش، داستان، گفته قهرمان قصه باید همدلی برانگیز(Empathetic) باشد، اما لزومی ندارد که دوست داشتنی (sympathetic) هم باشد و حتی اگر ضرورت ایجاب کرد می تواند تبدیل به یک شخصیت منفی نفرت انگیز هم بشود، به شرط آن که کماکان همراهی مخاطب را با خود داشته باشد. همدلی به این معناست که هر بیننده ای درهر نقطه ای از جهان شرایط، اوضاع و موقعیت را بر پرده سینما مشاهده کند که نمونه های مشابهش را (با عنایت به لزوم کلیشه شکنی و آشنایی زدایی ) به شکلی عینی پیرامون خودش بارها و بارها تجربه کرده باشد و میان خود و قهرمان قصه هیچ فاصله ای نبیند. حتی اگر او به لحاظ ظاهری با خودش فرسنگ ها فاصله داشته باشد و حتی اگر آن قهرمان یک ربات (ترمیناتور 2) باشد و یا از فضا آمده باشد (ئی تی )، تماشاگر باید بتواند میان خود و قهرمان قصه وجوه مشترک و ملموسی بیابد.

در فیلمی یک دقیقه ای که کلود للوش در 1995 به مناسبت صد سالگی تاریخ سینما و در کنار بسیاری از کارگردانان شناخته شده دیگر ساخته، زن و مردی به دور هم می چرخند که این صحنه توسط اولین دوربین اختراع شده سینما در حال ضبط است. چرخش مرد و زن به دور یکدیگر همچون چرخ دنده ای که در چرخ بزرگ تری گیر کرده باشد، صفی طولانی از دوربین هایی را که روی یک نقاله قرار دارند و به تدریج پیشرفته و حجیم می رسیم. در این بین موضوعی که منتقل می شود، این است که با وجود توسعه تکنولوژی و زندگی صنعتی بشری و بر خلاف نظریات هاید گری (که کوبریک نیز آنها را در اودیسه 2001 به کار گرفت )، ذات و جوهر انسانی دست نخورده باقی می مانده و باقی نیز می ماند. تورناتوره نیز همواره درآثارش (حتی در بی ربط ترین آنها به این مقوله نظیر تشریفات ساده ) با للوش هم رأی است و اعتقاد دارد روحیات و عواطف ذاتی بشری نظیر عشق، حسادت، طمع، کینه، رقابت و... با گذر زمان زیر چرخ تکنولوژی فرسوده نشده و از نسلی به نسلی دیگر منتقل می شود. این نکته سنجی و دقت و وسواس تا آنجا پیش می رود که او حتی در انتخاب فیلم هایی که گوشه هایی از آنها را به نمایش می گذارد، از فیلم در اعماق

(1936/the lower depth ) ساخته ژان رنوار که اولین فیلمی است که در سالن سینما پارادیزو گوشه هایی ازآن را می بینیم واقتباسی است نه چندان وفادارانه از یکی از نوول های ماکسیم گورکی که بعد ها توسط کوروساوا نیز بازسازی شد و در آن ژان گابن که دزدی حرفه ای است بر سر تصاحب عشق دست به جنایت می زند تا آخرین صحنه های فیلم که سالواتوره / توتو (ژاک پرین ) به مشاهده شاهکار مونتاژی آلفردو(فیلیپ نوآره ) که در حکم پدر حقیقی اش است، می نشیند، همراهی و تکیه بر عشق و دیگر خصایص انسانی را شاهد هستیم. واین گونه می شود که تماشاگر در فیلم همان چیزی هایی را می بیند که دوست دارد و خودش بارها و بارها نمونه هایی متناظرش را از سرگذرانده و در نتیجه حس همدلی اش برانگیخته شده و هر کجا که یکی از آن چشمک های فراموش نشدنی آلفردو با آن ملاحت و گرمی منحصر به فرد فیلیپ نوآره را می بیند و یا با شیطنت ها و لبخندهای شرربار توتوی خردسال (سالواتوره کاسچیو ) که پدرش را درجنگ از دست داده مواجه می شود و همچنین دربه دری ها و دردسرهای مداوم و مرارت بار توتوی نوجوان (مارکو لئوناردی ) را به چشم می بیند، ذهن و روانش به شدت درگیر می شود و با آنها احساس نزدیکی می کند.

http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/Nuovo-Cinema-Paradiso-1988-Photos640x480.jpg
Nuovo Cinema Paradiso (1988)

موضوع دیگر در فیلم های تورناتوره و مؤلفه تکرار شونده آثار او نقش پررنگ عنصر «بازگشت » است که به جز یکی دو استثنا در باقی آثارش به صورت موتیف درآمده است. در سینما پارادیزو زمانی که سالواتوره دیگر نمی تواند بی مهری های محبوبش، النا (اگنس نانو ) را تاب بیاورد، در ساحل با آلفردو مشورت می کند، او نیز در میزانسنی حیرت آور و در میان حجم انبوهی از لنگرهای زنگ زده ای که در اطرافشان ریخته و تردید در ماندن یا هجرت را به شکلی ناخودآگاه در ذهن بیننده می نشاند، به او می گوید که از آنجا برود و دیگر بازنگردد. اما پس از 30 سال زمانی که آلفردو می میرد، سالواتوره که دیگر موهایش سپید شده و در حرفه سینما به فردی شناخته شده تبدیل شده، نمی تواند تحمل کند وبه زادگاه خود بازمی گردد. نکته در اینجاست که پیش از بازگشت او به شهر، بیننده چنان در جریان روزمرگی و حوادث تلخ و شیرین رخ داده برای او قرارمی گیرد که به خوبی مشابه همان حس نوستالژی ای را که سالواتوره تجربه کرده، حس می کند و زمانی که باآن دیوانه ای که خود را مالک میدان بزرگ شهر می داند یا مردی که در سینما و درحین فیلم دیدن خوابش می برده و سایرین او را اذیت می کردند با بدکاره ای که اینک پیر و شکسته شده و دیگر اجازه ورود به کلیسا را ندارد، روبه رو می شود، ناخود آگاه او نیز در درونش جیغ می کشد و خاطراتش مرور می شود و در نهایت هنگامی که سینما پارادیزوی شهر را خراب میکنند، همراه با سایرین بغض می کند. در کنار همه اینها این گونه نمایش کلیات با دقت فراوان ادامه پیدا می کند تا به یک حرکت دوربین جزئی نگر و میزانسن حیرت آور می رسد؛ یعنی در جایی که سالواتوره در کافه ای اختری را می بیند که شباهت های شگفت آوری با النا دارد و در نتیجه مات و مبهوت به او خیره می شود. او به دنبال آن دختر می رود و زمانی که او سوار بر موتورش می شود و می رود، دوربین کمی دور سالواتوره می چرخد، به گونه ای که تنه درختی از سمت راست وارد کادرشده و آرام آرام فضا را برای او فشرده می کند و ما به ازایی را از آن چه در قلب او در آن لحظه می گذرد، نمایش می دهد. در نهایت نیز زمانی که سالواتوره قطعه فیلم مونتاژی آلفردو را به یک اپراتور (با بازی خود تورناتوره ) می سپارد تا آن را در سالنی تماشا کند، بیننده نیز بدون مواجهه با هرگونه سانتی مانتالیسم افراطی دل به هم زن و زمانی که با چشمان نیمه تر و نگاه حسرت بار ژاک پرین برخورد می کند، حالش منقلب میشود.

فیلم تشریفات ساده داستانی مجزا از سایر آثار تورناتوره دارد و شاید یک وصله ناجور به حساب آید. تورناتوره مرد ساختن تریلر نیست واین را بعدها نیز در ناشناس اثبات می کند. او که در برهه ای به شدت تحت تاثیر پولانسکی بوده، تصمیم می گیرد فیلمی با حال وهوای آثاراو بسازد و حتی خود او را نیز در نقشی اصلی به کار گیرد. دراینجا برخلاف باقی کارهای او دیگر از حرکات دوربین آزادانه و سیال خبری نیست و اکثر زمان فیلم در بازداشتگاه سرد و نموری که با تعکیس انتهایی و (اینک) قابل پیش بینی فیلم تبدیل به مکانی ماورایی می شود، جریان دارد. ایجاد ضرب و جراحت و خون ریزی وپرداختن به خشونت که کمترین آن در زخم دست نگهبان سیاه پوست بر اثر گاز دندان به وجود می آید و گیر کردن پای آنوف (ژرارد دپاردیو ) در تله خرس و درد زیادی که او تحمل می کند و فضاسازی های تنش زا با آن توده های انبوه از پرونده های روی هم تلنبار شده و دیوارهای سنگی اتاق های تاریک و خالی از اثاثیه که تنها با نور چراغ قوه روشن می شوند، از دیگر تأثیراتی است که تورناتوره از پولانسکی پذیرفته و هر چند فیلم را سرگرم کننده و گیرا ساخته و برخلاف نمونه هایی معاصر وپر مدعایی چون شاتر آیلند به بیراهه های ذهنی و روایتی نرفته، اما فاقد لایه های درونی و معانی تأویلی سینمای پولانسکی است.

http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/a-pure-formality-grardDepardieu-onoff640x480.jpg
A Pure Formality (1994)

ازآنجایی که فیلم موقعیت جذاب و درگیر کننده خود را در نمایش آدم بی گناه و از همه جابی خبری که ناگهان و به اشتباه در یک بدبختی می افتد و راه فراری ندارد و بی جهت محاکمه می شود، فدای پیچش نهایی و غافلگیری سردستی خود می کند و به هیچ عنوان نیز به سبب وجود ملاحظات تجاری پیش پاافتاده نه بلد است درحد آثار هیچکاک کار کند و نه قصد دارد به سمت پوچ گرایی و خلق فضاهای اکسپرسیونیستی و فلسفی نظیر آن چه در محاکمه (نسخه ساخته شده توسط اورسن ولز با بازی آنتونی پر کینز ) وجود داشت برود و با وجود ظرفیت های بالقوه سطح خود را در حد یک فیلم متوسط، پایین نگه می دارد، تماشاگر نیز نمی تواند با قهرمان قصه احساس نزدیکی کند. چرا که درد و رنج و شرایط او را به درستی نمی شناسد و درنتیجه با پایان فیلم، برخلاف فیلم هایی چون حس ششم و دیگران که تماشاگر چنان شوکه می شد که می خواست فیلم را بازبینی کند و بداند چرا و چطورسرش کلاه رفته وگول خورده، دراینجا هرگز چنین تمنایی به وجود نمی آید. مهم ترین استدلالم نیز دراین باره این است که برخلاف نمونه های استاندارد و موجهی که ذکر شد، در این فیلم از همان پلانهای آغازین به شخصیت آنوف مشکوک می شویم. حس می کنیم او ریگی به کفش دارد و در نتیجه فیلم را تنها به این دلیل پی گیری می کنیم که بدانیم در نهایت آنوف گناهکاراست یا بی گناه. اما فرضاً در شمال غربی یا همان محاکمه بیننده از ابتدا آگاه است که عده ای، آدمی را اشتباهی گرفته اند و او به دردسر افتاده است و در نتیجه سرنوشت او برایش اهمیت پیدا می کند و می خواهد بداند که سرانجام آیا او از این مهلکه نجات پیدا خواهد کرد یا خیر. همین تفاوتی که میان معما و تعلیق وجود دارد، باعث می شود تا فیلمی نیازمند بازبینی مجدد و مکرر بشود یا نشود.

صحنه ای درفیلم ستاره ساز وجود دارد که بخشی تفکیک ناپذیر از جوهره سینمای تورناتوره است که حداقل برای من دوست داشتنی ترین جزء سینمای او به حساب می آید. در همان سکانس های ابتدایی دختر نوجوانی در گوشه ای بیرون خانه اش نشسته و پیرزنی مشغول پاشیدن دارو با دستگاهی شبیه به پمپ به موهای اوست تا از این راه شپش های سر او را از بین ببرد، اما آن دخترکه واضح است بر خلاف میل باطنی اش به این کار تن داده، پشت سرهم با خود تکرار می کند (و غر می زند ) که: «شپش شانس می یاره !» این قبیل باورها و اعتقادات که هر کدام در داستانکی خود را جا کرده، چه منتج شده از آداب و سننی ریشه دار و اثبات شده و چه هم سو با برخی خرافات جعلی و پوچ باشند، به فیلم هویتی ملی و بومی می بخشند و بنا به جمله کوروساوا که در جایی گفت تا زمانی که اثری ملی نباشد هرگز نمی تواند بین المللی شود، فیلم را جهانی می سازد و هر مخاطبی با هر ملیتی جدای از آن که چنین صحنه هایی برایش جذابیت دارد، می تواند موارد مشابهی را از زادگاه خود درکنار این صحنه ها به قرینه بگذارد.

http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/87615_full640x480.jpg
The Star Maker (1995)

همچنین چنانچه از زاویه ای بازتری بنگریم، ستاره ساز دست روی یکی از خصوصیات مشترک و ازلی ابدی نوع بشر می گذارد و آن هم شور و اشتیاق برای مطرح شدن و جلب نظر سایرین و در یک کلام شهرت است. این رویا، جهانی است. در همین مملکت خودمان محال است در کوی و برزنی بدانند از اهالی سینما هستی و با این جمله کلیشه ای و نخ نما شده طرف نشوی که: «یه نقشم واسه ما جور کن که بیایم از جلوی دوربین رد شیم !» و یا اینکه حین مضحکه کردن آدم خجالتی و بی زبانی بگویند: «نقش جنازه یا دیوار خیلی بهش می خوره ! » از همان زمانی که رودولف والنتینو پس از سال ها باغبانی و گارسونی و طی روندی دراماتیک به پرده نقره ای راه یافت و در درام جنگ جهانی اولی چهار سوار آخر زمان (رکس اینگرام ) بازی کرد و به ویژه در رمانس صحرایی جورج ملفورد با نام شیخ، نقش شیخ احمد بن حسن را ایفا کرد و عبارت ستاره سینما را پدید آورد و پس از مرگ زود هنگامش صف های چند هزار نفره در تشییع جنازه اش تشکیل شد تا امروز و نیز تا فرداها این رویا و آرزوی دیده شدن و شهرت یافتن و در فرش قرمز قدم زدن و غیره و ذلک در نهاد همه به اشتراک سپرده شده است. با شروع فیلم و از زمانی که بنا به پیشنهاد جو مورلی دغل باز(سرجیو کاستلیتو ) اهالی شهر شروع به حفظ کردن دیالوگ های یکی از احساسی ترین و پربیننده ترین آثار تاریخ سینما، برباد رفته، می کنند، نشاط و جنب و جوش عجیبی پدید می آید، به گونه ای که پیر و جوان، زشت و زیبا، زن ومرد، سالم و علیل و... سعی می کنند از شانسشان استفاده کرده و به هر نحوی شده خودشان را به سینما تحمیل کنند.

این فیلم خالی از ایراد نیست و نمی تواند جزو بهترین کارهای تورناتوره قرار گیرد و ضعف های عدیده ای دارد که عمده ترین آنها برمی گردد به چگونگی موقعیت پردازی برای شخصیت مورلی. از آنجایی که بدیهی است مورلی با آن میزانسن های عوام فریبانه و رو و وعده و وعیدهای سر خرمن و الکی اش به آدم هایی که مثل روز روشن است هیچ چیزی نمی شوند، آدم منزهی نیست، اما بسیار دیر، به شکلی رسمی برملا می شود که او کلاه بردار است. سکانس پایانی نیز با وجود تلاش همه جانبه اش در جهت تکرار تجربه موفقی که در آخر سینما پارادیزو شاهدش بودیم و عصاره ای از کلیت فیلم را می دیدیم، هرگز نمی تواند در حد و اندازه های آن باشد. چرا که در آن فیلم ما نیز به همراه سالواتوره با دیدن میراث جالب آلفردو و غافلگیر می شدیم و به وجد می آمدیم، اما در اینجا تورناتوره تنها با تمهیدی دم دستی و کلیشه ای یک سری از صحنه هایی را که قبلاً دیده بودیم، همچون یک کولاژ پشت هم قرار داده وآنها را روی تصویر مورلی سوپرایمپوز کرده، بدون آن که خلاقیت ویژه ای نشان داده باشد. ازسوی دیگر ساختار خود فیلم نیز به جهت آن که بر یک توالی اپیزودیک از مجموعه ای سکانس ها که هر کدام در یک شهر یا جاده میگذرد تکیه دارد، به سمت روایت گرایش دارد و به جز دو نقطه عطف کاملاً قابل پیش بینی (رو شدن کلاه برداری های مورلی و نیز دستگیری او به دست پلیس )، هیچ حادثه و تغییر دیگری در داستانش به چشم نمی خورد. اما از آنجایی که ستاره ساز یکی از نقطه ضعف های شخصیتی هر انسانی را نشانه رفته و همچون دیالوگ «رو » و صریحی که افسر پلیس به مورلی می گوید که او «رویا فروشی » می کند، این فیلم ادمهایی را تصویر می کند که خیلی هایشان به عدم توانایی خود اعتراف دارند و انتخاب شدن برایشان مهم نیست، بلکه صرفاً تقلا در جهت تحقق یک رویا برایشان اهمیت دارد. و ازاین راه فیلم به راحتی جای خود را در میان مخاطبان پیدا می کند، زیرا این جادوی سینماست که معجزه گر است و همان طور که می بینیم می تواند پیرمرد مرموزی را که از بازماندگان جنگ است و سال ها لب فرو بسته و سخنی نگفته، به حرف وادارد.

فیلم زن ناشناس تلاش دیگری از جانب تورناتوره است درجهت خلق یک تریلر این مسیری است که او به جهت آن که نشان داده دغدغه های دیگری در سر دارد، آن را به درستی نمی شناسد. فیلم به وضوح می لنگد و نمی تواند از همان ابتدا مخاطب را با خود همراه کند. با وجود فضاسازی های مناسب و فراموش نشدنی ای که در فیلم وجود دارد (به خصوص در فصل هایی که در خانه ایرنا با بازی سینا راپوپورت می گذرد )، مدت زمان زیادی باید صبر کنیم تا بدانیم قضیه چیست و این زن چه می خواهد. این نکته باعث می شود درصدبالایی از حس همذات پنداری خود با قهرمان قصه را از دست بدهیم، چرا که اصلاً نمی دانیم هدف او چیست و دنبال چه می گردد. ما مجموعه ای از صحنه ها را می بینیم که ایرنا در آنها همه جا را به هم می ریزد وخشونت به خرج می دهد و حتی باعث می شود پیرزن از همه جا بی خبر با شدت از کریدور به پایین بیفتد و فلج شود. سپس به زمانی می رسیم که او با دختر صاحب خانه ای که خودش را با هزار مشقت و سختی به آنجا کشانده، مواجه می شود و اینجاست که فیلم ناگهان افت می کند و او از یک اغواگر فمفتال تبدیل به همبازی یک بچه می شود. لب کلام آن که صحنه های فیلمنامه کاملاً دراماتیک و درست هستند، اما ترتیب نمایششان درست نیست و استفاده از فلاش بک های زود گذر و پر از تقطیع نیز سبب می شود بیشتر گیج شویم وندانیم که موقعیت داستانی چیست. به هر حال این فیلم سرانجام می تواند قصه خود را انتقال دهد، به شرط آن که تا اواخر آن به پایش بنشینیم.

http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/30unknown.xlarge1640x480.jpg
The Unknown Woman (2006)

سرانجام تورناتوره فیلم بزرگ خودش، باریا را می سازد و در اثری حماسی سرگذشت سه نسل از اهالی باریا واقع در منطقه سیسیل را که زادگاه خود او نیز هست، روایت می کند. اگر به کارنامه تورناتوره نگاه کنیم، به نظر می رسد که موقعیت فعلی او بسیار مشابه سالواتوره سینما پارادیزو است.

او که با ترک دیار قدم در راه فیلم سازی گذاشته و سرگذشت پرپیچ و خمی را از سر گذرانده، سرانجام به زادگاهش باز می گردد تا ادای دینی به سرزمین خود کرده باشد و با انواع و اقسام قصه های ریز و درشت و جذاب از اهالی باریا که اکثرشان را از کودکی تا پیری نمایش می دهد، ما را نیز با نوستالوژی های خود همراه می کند. او که در زمینه کار با سیاهی لشکر ها خبره است، برای آخرین ساخته خود بیش از 35 هزار نفر را به استخدام درآورده تا تصویری هر چه گیرا تر به مخاطبان خود ارائه دهد که این مسئله بدون تردید به پس زمینه ذهنی او که متأثر از سینمای نئورئالیسم است برمی گردد که در آن زندگی روزمره مردم عادی و نمایش رسوم و عادت ها وباورها و عقاید نقش پررنگی در فیلم داشت.

http://naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/Baaria640x480.jpg
Baarìa (2009)

باریا از آن دست فیلم هایی است که متمرکز و محدود به هدف قهرمان خود نیست. صرفاً بخش هایی از زندگی مردم شهر که قهرمان اصلی داستان محسوب می شوند تصویر کرده و شرح مبسوط و دقیقی از روزگار آنها ارائه می دهد. در این گونه فیلم ها مقصد و سرنوشت شخصیت ها در الویت قرار ندارد، بلکه آنچه در آنها جذابیت دارد، جزئیات زندگی و نیز حاشیه های پیرامون شخصیت هاست. این گونه فیلم ها بر لبه پرتگاه قدم می گذارند و اگر نتواند در همان آغاز به این سوال اساسی پاسخ دهند که چرا باید پای این فیلم نشست و زندگی این مردم را نظاره کرد، آن وقت دیگر نمی توانند بیننده را در ادامه بکشانند و تاثیرشان را از دست می دهند. اما تورناتوره به خوبی موفق می شود از این مسیر عبور کند و در این راه وجود طنز (که جزء جدانشدنی فیلم های او به شمار می آید ) کمک فراوانی به او می کند. لحن شوخ فیلم در صحنه غمبار نیز ادامه داشته و قطع نمی شود و حتی زمانی که پدر پپینو (فرانچسکو اسچینا ) در بستر مرگ افتاده و اطرافیان و بستگان بنا به سنتی قدیمی از او می خواهند تا سلامشان را به رفتگانشان برساند، او پاسخ می دهد: «به همه می گم به شرطی که یادم نره ! » و همین دیالوگ به ظاهر ساده به راحتی تمامی انتظارات نابجا و رفتارهای بی ربطی که در موقعیت های این چنینی (در آن سرزمین ) روی می داده و حتی ناراحتی های قراردادی آنها را به سخره می گیرد و هجو می کند. البته تورناتوره در صحنه ای کلیدی (و البته زیادی روشنگر ) از رنجش های احتمالی وبازخوردهای منفی دلجویی می کند و زمانی که سرانجام پپینو موفق می شود یک سنگ را به گونه ای پرتاب کند که به هر سه تپه واقع در کنار هم برخورد کند و باعث می شود تا مارهای زیادی از زمین بیرون بیانید، زمین باریا را همچون گنج گرانبهایی نشان می دهد که محافظانی قدیمی و اسطوره ای بر آن خفته اند.

 

سپهر ماکان


  • نسرین حسنی
  • ۰
  • ۰

http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/1021677_702.jpg

بالاخره معلوم شد که ابرقهرمان ها همچنان توانستند سینمای تابستان امسال را در اختیار بگیرند. این در حالی است که زن ها ـ البته در قالب ابرقهرمان ـ از فیلم «شکارچیان روح» (Ghostbusters) ناکام ماندند. اما تابستان ۲۰۱۶ آن نشد که در انتظارش بودند، جز چند فیلم «بلاک باستر» مانند «ددپول»، «زوتوپیا» و «کتاب جنگل» که رکورد شکستند، شمار فیلم های پُر فروش بسیار اندک تر از سال پیش بود. بد نیست ببینیم برنده ها و بازنده های تابستان کدام ها هستند:



برنده ها

ابر قهرمان ها و خبیث ها

در این تابستان سه فیلم بزرگ تجاری و عامه پسند «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی»، «جوخه انتحاری و «ایکس من: آپوکالیپس» لبریز از ابرقهرمان ها بود (با خبیث ها).یکی از این فیلم ها ـ «کاپیتان آمریکا» ـ عنوان دوازدهمین فیلم پُرفروش تاریخ سینما را به خود اختصاص داده است. همچنین «جوخه انتحاری» که با استقبال فوق العاده ای همراه بوده است و تا این زمان حدود ۵۷۵ میلیون در سراسر دنیا فروش داشته، و یک ابرقهرمان خبیث به اسم «ددپول» بیش از دیگران محبوب شده است.

یک ماهی و دو تا سگ

انیمیشن «پیدا کردن دوری» برنده تابستان امسال است. نه تنها این بلکه با فروش ۴۷۸ میلیون توانسته عنوان پُرفروش ترین فیلم انیمیشن را در خود آمریکا به دست آورد. دنباله فیلم موفق کمپانی دیزنی «پیدا کردن نیمو» (۲۰۰۳) مدیون یک ماهی است… بعد از آن، انیمیشن «زندگی اسرار آمیز سگ ها» با فروش ۳۴۷ میلیون موقعیتی را ایجاد کرده که دنباله آن را برای سال ۲۰۱۸ آماده کنند.

هوش دو کمدین جدید

در حالی که امسال تابستان کمدی های انتظار برانگیز همچون «همسایه ها ۲» با شکست رو به رو شدند، چهره های تازه ای در زمینه کمیک به ظهور رسیدند. کمدی «همسایه ۲» حدود یک سوم فیلم اول فروش نکرد و پس از آن «پاپ استار» فقط ۱۰ میلیون درآمد کسب کرد. بعد ناگهان یک کمدی نسبتاً با مایه های خنده به اسم «هوش مرکزی» با دو چهره دواین جانسن و کوین هارت توانست ۱۲۷ میلیون فروش کند، چیزی که اصلاً انتظارش نمی رفت. حالا به نظر می رسد که جانسن و کوپن هارت زوج کمدی تازه ای باشند با کمدی هایی که تماشاگران را سر حال می آورد.

ترسناک های کم هزینه

شگفتی وجود ندارد و ثابت شده فیلم های ترسناک و هراس انگیز ارزان و کوچک همیشه فروش را قاپیده اند. تابستان امسال هم در این زمینه استثناء نبوده است. فیلم هولناک «خاموشی» حدود ۶۴ میلیون فروش کرد در حالی که هزینه ساخت آن ۵ میلیون بوده است. نه تنها این اثر ترسناک بلکه فیلم وحشت آور «پاکسازی: سال انتخابات» با ۷۹ میلیون فروش تقریباً هشت برابر مخارج اش درآمد ساخت.

بازنده ها

شکار «شکارچیان روح»

به عنوان یک کمدی معمولی ملیسا مک کارتی فروش ۴۶ میلیون می تواند یک پیروزی باشد اما بازسازی «شکارچیان روح» با قهرمان های زن ـ که استودیو بابت ساخت آن هزینه گزافی پرداخت کرده ـ آن رقم فروش در حقیقت شکستی فاحش بود. البته فراموش نشود ماجراهای مضحک و صحنه ها و مضامین لوس موجب گشت تا کمدی پل فیگ به سراشیبی سقوط بغلتد و می بایستی با ۱۴۴ میلیون هزینه ساخت حدود ۴۰۰ میلیون فروش کند تا یر به یر شود… با این حال گویا استودیوی سازنده دست بردار دوباره سازی فیلم ها با شخصیت های زنانه نیست و در برنامه های آینده از «یازده یار اوشن»، «پاشیدن» و «خلافکاران زشت و کثیف» خبر داده است.

اسامی قابل اطمینان

حتی در هالیوود هم ـ خصوصاً در فصل تابستان ـ اسامی بزرگ و محبوب اغلب قابل اطمینان و اعتماد نیستند. فیلم تخیلی استیون اسپیلبرگ «بی اف جی» (غول بزرگ رفیق) با همه پیش بینی ها فقط ۵۴ میلیون فروخت در صورتی که با بودجه ۱۴۰ میلیونی ساخته شده بود. گفته می شود این بزرگ ترین شکست یک فیلم اسپیلبرگ به شمار آمده است. نگاه به نام های چهره های محبوب مثل جانی دپ (در فیلم «آلیس از درون نگاه شیشه ای») و یا راسل کرو و رایان گاسلینگ (در فیلم «بچه های خوب») نشان می دهد هیچ وقت نمی توان روی اسمی حساب باز کرد.

دنباله ها و بازسازی ها

تصور این که فیلم بزرگ ویلیام وایلر «بن هور» دوباره ساخته شود، تکان دهنده است و واضح است «بن هور» جدید یا هزینه ۱۰۰ میلیونی در هفته اول و شروع نمایش ۲/۱۱ میلیون فروش کند. به هر جهت، تابستان امسال برای دوباره سازی ها («بن هور» و «افسانه تارزان») و همین طور دنباله ها (البته به استثنای «پیدا کردن دُری») باقی فیلم ها ـ از جمله «جیسن بورن»، «روز استقلال»، «لاک پشت های نینجا»، «آلیس از درون نگاه شیشه ای» و «عصر یخ» ـ انتظارها را برآورده نساختند. شاید سال آینده لااقل ارابه ها بتوانند درست تر مسابقه دهند!

 

  • نسرین حسنی
  • ۰
  • ۰

http://naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/16-10-9-102515Untitled.jpg

  • نسرین حسنی
  • ۰
  • ۰

سینمای ایران امسال با دست پر به استقبال محرم و صفر رفته است و به قولی فیلم‌های مناسبتی چون فیلم سینمایی «هیهات»، انیمیشن سینمایی «ناسور» و مستند «کربلا جغرافیای یک تاریخ» با موضوعات عاشورایی در کنار «اروند» و «ابوزینب» فارغ از محتوای برخی آثار و کیفیتشان، نشان‌دهنده‌ تنوع ژانری تولیدات سینمای ایران است.

در ادامه مروری خواهیم داشت بر پنج فیلم که این روزها با موضوع محرم و یا سینمای مقاومت در سینماها به نمایش درآمده‌اند.

«اروند» اولین فیلم سینمایی است که به ماجرای ۱۷۵ شهید غواص و خط‌شکن می‌پردازد.

پوریا آذربایجانی درباره‌ی این فیلم که دومین فیلم بلند سینمایی اوست به ایسنا گفته است: هیچ ارگان و نهادی سفارش این فیلم را نداده و پول آن هم از هیچ ارگانی نیامده و کاملاً سرمایه‌گذاری بخش خصوصی است. کسی نگفته این فیلم را اینطور بسازید یا فلان صحنه را داشته باشید،  از این نظر اگر مخاطب فیلم را ببیند به دلش خواهد نشست.

این کارگردان جوان با تأکید بر اینکه «اروند» هیچ‌ پروپاگاندایی برای یک جناج و تفکر سیاسی نیست، مطرح کرده بود: آدم‌هایی که جان‌شان را کف دست گذاشتند و جلوی گلوله‌ها ایستادند آنقدر زلال بوده‌اند که باید فراتر از سیاست دنبالشان باشیم.

http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/6_2016-10-08.jpeg

«اروند» با حضور سعید آقاخانی، طناز طباطبایی، پانته‌آ پناهی‌ها، مهرداد صدیقیان، امید روحانی، حسین سلیمانی، کاظم سیاحی و با تهیه‌کنندگی مهدی داوری از ۳۱ شهریور در سینماهای کشور اکران شده است.

در خلاصه داستان این فیلم نیز آمده است: یونس جانباز اعصاب و روان دفاع مقدس، حالا بیست و هفت سال پس از پایان جنگ هنوز هم با خاطره هم رزمانش روزگار می‌گذراند. همراه شدن او با یک گروه تفحص اما اتفاقات تازه‌ای را در این جریان سیال ذهن وارد می‌کند» .


فیلم سینمایی «هیهات» فیلمی اجتماعی و مذهبی است که اولین فیلم چهار اپیزودی سینمای ایران نیز محسوب می‌شود.

این فیلم چهار روایت از چهار کارگردان جوان سینمای ایران است که با نگاهی به باورها و اعتقادات مذهبی بویژه علاقه به حضرت سیدالشهدا(ع) ساخته شده است و هر اپیزود آن در فضا و مکانی متفاوت تصویر می‌شود اما نخ تسبیح هر چهار قسمت همان ایمان و علاقه به حضرت اباعبدالله است.

http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/8.jpeg

اپیزود اول فیلم حکایت پسر جوانی (حامد بهداد) است که به مادرش قول سفر کربلا داده اما به آن عمل نکرده و در شرایطی که مادر پیرش در حال احتضار است او به دنبال مبادله‌ی اشیای عتیقه است؛ در این گیرودار کامیون حامل ضریح امام حسین(ع) در نزدیکی روستای آنها توقف کرده و مرد جوان را به این فکر می‌اندازد که مادر را به آرزویش برساند.

اپیزود دوم فیلم نیز درباره‌ی یک رزمنده‌ی جانباز (حمید فرخ‌نژاد) است. برادرزاده‌ی او که از کند بودن پاکسازی مناطق مین‌گذاری شده‌ی اطراف محل زندگیشان شاکی است، با تفنگی در دست شخصاً اقدام به خنثی‌سازی مین‌ها می‌کند ...

اپیزود سوم داستان دختر بچه‌ای است که مادرش (آلا نجم) او را برای کار نزد کسی سپرده است، بی‌خبر از اینکه آن شخص دخترک را با گروهی دیگر از بچه‌ها برای گدایی به نقاط مختلف شهر می‌فرستد ...

اپیزود چهارم نیز درباره‌ی یک پزشک (بابک حمیدیان) است که برای کمک‌های پزشکی به رزمندگان به عراق رفته است. همسر او (مینا ساداتی) تصمیم می‌گیرد به همراه فرزندش به او بپیوندد اما پس از رسیدن به کربلا متوجه غیبت او می‌شود و پس از جست‌وجو متوجه می‌شود او عراق را ترک کرده است ...

«هیهات» محصول سال ۹۴ است از هفتم مهر در سینماهای کشور اکران شده است.

محمدرضا شفیعی تهیه‌کننده‌ی فیلم بوده و سیدروح‌الله حجازی، دانش اقباشاوی، هادی مقدم‌دوست و هادی ناییجی نیز نویسندگی و کارگردانی چهار قسمت فیلم را بر عهده داشته‌اند.


«ناسور» به کارگردانی کیانوش دالوند فیلم دیگری است که سینمای ایران در قالب انیمیشن، باتوجه ویژه به اعتقادات مذهبی مخاطبان و متناسب با ایام محرم و صفر تولید و اکران کرده است.

این فیلم با تهیه‌کنندگی مشترک محمدحسین قاسمی و داریوش دالوند تولید شده و سال گذشته در بخش انیمیشن سی‌وچهارمین جشنواره‌ی فیلم فجر نیز حضور داشت.

http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/57351332.jpg

در معرفی این فیلم آمده است: «ناسور»  راوی جراحتی است که از شهادت مظلومانه امام حسین‌(ع)  و یارانش در دل همه‌ی آزادی خواهان جهان ایجاد شده و واقعه کربلا در بخش اعظمی از داستان آن به تصویر کشیده می‌شود.

برادران دالوند که استودیو انیمیشن آریا صنعت تخیل را در سال ۱۳۸۰ تأسیس کرده‌اند، پیش از این نیز انیمیشن سینمایی «رستم و سهراب» را با کارگردانی کیانوش و تهیه‌کنندگی داریوش تولید و اکران کرده‌اند.


«کربلا، جغرافیای یک تاریخ» مستندی هفتاد دقیقه‌ای است که مروری مستندگونه بر حرکت حماسی امام حسین(ع) از ابتدا تا پس از شهادت در روز عاشورا دارد و چگونگی عزاداری در فرهنگ‌های مختلف جهان در ماه محرم بررسی را می‌کند.

نویسندگی و کارگردانی این اثر را داریوش یاری برعهده داشته که حدود پنج سال را به پژوهش و نگارش فیلمنامه و طراحی استوری بُرد برای این پروژه اختصاص داده است. فیلمبرداری این فیلم نیز چهل روز در ایران و عراق به زمان برده و برای تدوین و اجرای جلوه‌های ویژه آن هم حدود یک سال وقت صرف شده است.

http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/57363112.jpg

«کربلا جغرافیای یک تاریخ» محصول سازمان سینمایی سوره است و تهیه‌کنندگی آن را بهروز مفید انجام داده است. این فیلم موفق شده جایزه‌ی بزرگ کنگره‌ی بین‌المللی جهان اسلام در کربلا را از آن خود کند و در سال گذشته در جشنواره‌های «سینما-حقیقت»، «رشد» و «فجر» نیز حضور داشته و اخیراً هم موفق به دریافت جایزه بهترین تحقیق و پژوهش از نخستین جشنواره‌ی «چهل چراغ» شده است.

دو نکته‌ی جالب در ساخت این مستند مذهبی این است که شهاب حسینی روایت و گویندگی متن این فیلم را انجام داده و موسیقی آن را نیز مجید انتظامی ساخته است. بعلاوه این اولین مستندی که خارج از گروه سینمایی هنر و تجربه و در گروه آزاد به اکران عمومی درآمده و پخش آن را حوزه‌ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی برعهده دارد.

بنا بر اعلام تولیدکنندگان این فیلم، «کربلا جغرافیای یک تاریخ» که از از هفتم مهرماه اکران شده، روایتی متفاوت از قیام امام حسین(ع) و تأثیر آن بر فرهنگ و سبک زندگی شیعیان از گذشته تا امروز است. این مستند ترکیبی است از تعزیه، نقالی، انیمیشن و کارگردان کوشیده از تکنیک‌های مختلف بصری برای روایت حادثه عاشورا استفاده کند.


«ابوزینب (راز پنهان)» فیلم دیگری است که برای اکران در محرم و صفر درنظر گرفته شده است.

فیلمی محصول مشترک ایران و لبنان که درباره‌ی جنبش مقاومت لبنان و با توصیه‌ی سیدحسن نصرالله ساخته شده است.

علی غفاری کارگردان «ابوزینب»، بازیگران فیلمش را از میان چهره‌های عرب‌زبان انتخاب کرده و فیلمبرداری کار نیز تماماً در لبنان انجام شده اما مراحل فنی آن در ایران به سرانجام رسیده است.

به گفته‌ی غفاری او داستان فیلم از یک ماجرای واقعی که ۳۰ سال پیش اتفاق افتاده الهام گرفته شده است. جریان حزب‌الله و مقاومت مایل بودند فیلمی درباره‌ی شهید عامر توفیق ساخته شود و فیلمنامه نیز با صحبت با پدر و مادر این مبارز جریان مقاومت که به «ابوزینب» مشهور است، نوشته شده است.

http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/3_2016-10-08.jpeg

بازیگران این فیلم نیز عبارتند از: کارمن لبس، باسم مغنیه، عمار شلق، یوسف حداد و اغوب دوجرجیان.

فیلم «ابوزینب» به تهیه‌کنندگی مرتضی شعبانی در سال ۹۳ تولید شده که در سی‌وسومین جشنواره‌ی فیلم فجر به نمایش درآمده اما تا امروز زمان قطعی اکران و گروه نمایش دهنده‌ی آن مشخص نشده است؛ گرچه تهیه‌کننده‌ی فیلم نیمه‌ی دوم مهر ماه ۹۵ را زمان اکران فیلمش عنوان کرده است و این روزها تیزر آن در سینماها پخش می‌شود.

 


 

منبع: ایسنا
  • نسرین حسنی
  • ۰
  • ۰

بر خلاف این ادعا که دیپ واتر هورایزن بر اساس داستان حقیقی است، این اثر به همان میزانی که یک فیلم کلیشه ای حادثه ای است، بر اساس یک سری از وقایع تخیلی واقعی نیز می باشد. با آنکه اخیراً این ژانر توسط فیلم های آخرالزمانی تسخیر شده است، ولی «افق آب های عمیق» به زمانی که فیلم ها خودمانی تر و با کشت و کشتار های کمتری بود برگشته است. شاید گفتن واژه ی "استخراج" در اینجا آسان جلوه کند، ولی به خاطر دخالت "مایک ویلیامز" که از بازماندگان حادثه است، این حرف به آهستگی هر چه تمام بیان می شود. علاوه بر این ویژگی ها، فیلم به همه غیر از آنهایی که برچسب "BP" ( بریتیش پترولیم) بر روی روپوش هایشان می باشد، احترام می گذارد.

درعین جذابیت، «افق آب های عمیق» در نهایت کوله باری از تجربه را برای شما به ثمر خواهد آورد. چینش فیلم بسیار بهتر از نتیجه ی نهایی ازآب در آمده است. شخصیت های اصلی فیلم به خوبی تثبیت شده اند و کارگردان "پیتر برگ" در مرتبط کردن یک سانحه ی حفاری غیر مرتبطی که منجر به کشته شدن 11 نفر شده با تنش ایجاد شده، به خوبی عمل کرده است. بعد از آن، تنها چیزی که در فیلم دیده میشود آتش و هرج و مرج است ولی تعجب آور است که در هیاهوی تمام این وقایع در عین تلاش شخصیت ها برای فرار از آن حریق ، درنگ و تعلیق اندکی وجود دارد .

«افق آب های عمیق» دومین فیلم در این ماه است که فیلم نامه ی آن بر اساس یک واقعه ی قهرمانانه بناشده است. مانند فیلم"سالی2016" وقایع مرتبط به «افق آب های عمیق» در گذشته ی نه چندان دور سر تیتر اخبار های شبانه بوده است. انفجاری که دکل های حفاری خلیج مکزیک را به مخروبه ای تبدیل کرد در بیستم آوریل اتفاق افتاد، که نشت فاجعه وار نفت به خلیج را به دنبال داشت و ته نشینی آن 3 ماه زمان برد. این فیلم درباره ی وقایع 20 آپریل است، ولی سکانس های پایانی بیانگر فجایع محیط زیستی وجود آمده می باشد.

http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/3_2016-10-06.jpgنقش اصلی داستان مایک ویلیامز (مارک والبرگ) کهنه سربازی است که به تازگی برای انجام دور تازه ای از وظایفش به «افق آب های عمیق» آمده است. او حتی زمان اندکی برای تعویض یونیفرم خود داشت که مافوقش جیمی هارل (کرت راسل) دستور به انجام آزمایشاتی بخاطر اعتراضات مدیر اجرایی اخمویی به نام دانالد ویدرین ( که با رغبت توسط جان مالکویچ بازی شده است) داد. کارکنان خارجی نیز بر روی دکل کار می کنند از جمله آندرا فلیاتس (جینا رودریگز)، کیلب هالووی ( دیلان اُبراین)، و جیسون اندرسون ( ایتان ساپلی)، به شدت به خاطر بعضی از نوشته ها و نشانه ها نگران هستند. اما افراد BP بیشتر نگران 43 روز عقب بودن از برنامه ی کاری هستند تا نشانه های خطر فشارسنج. به همین خاطر کارکنان را مجبور به ادامه ی حفاری می کنند. سپس، هم زمان با اینکه مایک با همسرش (کیت هادسون )توسط اسکایپ ارتباط بر قرار کرده بود و جسیون در حال دوش گرفتن بود، جهنمی به پا می شود.

همانطورکه در مورد سایر فیلم های حادثه ای صادق است ، اینکه خود حادثه نقش نیرو یا شخصیت خرابکار داستان را داشته باشد برای فیلم کافی نیست .حتما باید فرد یا افرادی باشند که با قهرمان فیم مقابله کنند.در فیلم دیپ واتر هورایزن جان مالکوویچ نقش این خرابکار را برعهده دارد.با اینحال قلع و قمع این شرکت یا سکوی نفتی دلیل تاریخی نیز دارد.با اینکه که شرکت برتیش پرتلویم بهیچ وجه به تنهایی مقصر این حوادث نیست ، این شرکت پس از ایمن سازی سکوی نفتی به مسئولیت لاین ها در این حوادث پی بردند.

شواهد بسیاری وجود دارد مبنی بر اینکه در صورتی که شرکت رویکرد سنجیده تری را در پیش میگرفت تلفات حادثه به میزان قابل توجهی کاهش میافت.مالکویپچ در نقش جذاب و شیطانی خود فیلم را از خسته کننده شدن در 45 دقیقه ی آخر نجات میدهد.

http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/8299/5_2016-10-06.jpgمارک ولبرگ فرد ایده آلی برای این نوع نقش است – او مرد عمل است که از طریق دیالوگ های متعددی شخصیت او بنا میشود.نقش عمیقی نیست اما ولبرگ ویژگی های قهرمان بودن و دوست داشتنی بودن شخصیت را بخوبی ارائه میدهد که البته برای نقش نیز ضروری هستند.کورت راسل نیز به بازیگران اضافه گردیده است . حضور او کیفیت هر بخش فیلم را بالا میبرد.این اولین حضور وی در کنار دخترش کیت هادسون است ( با اینکه هادسون چندان بکار گرفته نمشود و تنها در یک صحنه با راسل حضور دارد)

نکته ی مثبت و قابل توجه فیلم ، راستی نمایی آن است.بازسازی (و در آخر تخریب) دکل با دقت صورت گرفته و جلوه های ویژه فاقد آن ساختگی بودنی است که از طریق استفاده بیش از حد از کامپیوتر بدست می آید.بسیاری از انفجارها واقعی اند.این یکی دیگر از تلاشهای استادانه ی پیتربرگاست که در رزومه ی کاری او آثاری چون تنها پادشاهی و تنها بازمانده دیده میشود ( که در آخرین بازمانده برای اولین بار با والبرگ همکاری کرد).همچون فیلم سالی، دیپ واتر هورایزن از داستان خبری که تقریبا همه از آن مطلع هستند استفاده کرده و به جزئیات ماجرا که در برنامه های خبری گفته نشده پرداخته است.با تمرکز بر انسانیت شخصیت ها درکنار قهرمان بودنشان ، فیلم قهرمان هایی را به ما ارائه میدهد که بیشتر به آدم های معمولی شباهت دارند تا ستاره ها. این المان مهمی است که اثری حادثه ای را برخلاف سایر فیلم های مشابهش قابل توجه میکند.

 

اختصاصی نقد فارسی

  • نسرین حسنی